ای ناله!
«برندهٔ جایزهٔ ادبی رحمان بابا»
ای ناله!
سالهاست که بیرون جهی ز دل،
هنگامهساز و گرم
پُر سوز و آتشین
شبها به گاه تیرگی مرگبار غم
از گیرودار دهر،
وز دست رنجها،
درپیچوتاب موج سبکسیرِ آهِ من،
زی آسمان به سوز تمنا شدی بلند
پُردرد و شعلهخیز،
تند و شررفزای
لیکن نسوخت پردهٔ پندار گرمیات
برقی نزد شرارهات اندر نگاه من
نی سوختی سپهر
نی کاخ قدرتش
نی رخنه کردهای به دل پاسبان او
تا چند و تا کجا؟
در بند آن و این:
محبوس وهم و ترس
گرفتار مهر و کین؟
ای ناله!
یا خموش و یا آسمان بسوز!
تا باز گردد آن سوی این پرده راه من.
در آن بلندجای
از قدسیان عرش
وز محرمان بزم حقیقت کنم سؤال
کای آنکه رستهاید ز غوغای مهر وکین
آنجا چرا چنان؟
اینجا چرا چنین؟
کابل ۴/٢/١٣٣۸
ای ناله!
سالهاست که بیرون جهی ز دل،
هنگامهساز و گرم
پُر سوز و آتشین
شبها به گاه تیرگی مرگبار غم
از گیرودار دهر،
وز دست رنجها،
درپیچوتاب موج سبکسیرِ آهِ من،
زی آسمان به سوز تمنا شدی بلند
پُردرد و شعلهخیز،
تند و شررفزای
لیکن نسوخت پردهٔ پندار گرمیات
برقی نزد شرارهات اندر نگاه من
نی سوختی سپهر
نی کاخ قدرتش
نی رخنه کردهای به دل پاسبان او
تا چند و تا کجا؟
در بند آن و این:
محبوس وهم و ترس
گرفتار مهر و کین؟
ای ناله!
یا خموش و یا آسمان بسوز!
تا باز گردد آن سوی این پرده راه من.
در آن بلندجای
از قدسیان عرش
وز محرمان بزم حقیقت کنم سؤال
کای آنکه رستهاید ز غوغای مهر وکین
آنجا چرا چنان؟
اینجا چرا چنین؟
کابل ۴/٢/١٣٣۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:آهنگ تمنا
گوهر بعدی:برخیز!
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.