۳۶۰ بار خوانده شده

ای ناله!

«برندهٔ جایزهٔ ادبی رحمان بابا»
ای ناله!
سال‌هاست که بیرون جهی ز دل،
هنگامه‌ساز و گرم
پُر سوز و آتشین
شب‌ها به گاه تیرگی مرگبار غم
از گیر‌و‌دار دهر،
وز دست رنج‌ها،
درپیچ‌و‌تاب موج سبک‌سیرِ آهِ من،
زی آسمان به سوز تمنا شدی بلند
پُر‌درد و شعله‌خیز،
تند و شررفزای
لیکن نسوخت پردهٔ پندار گرمی‌ات
برقی نزد شراره‌ات اندر نگاه من
نی سوختی سپهر
نی کاخ قدرتش
نی رخنه کرده‌ای به دل پاسبان او
تا چند و تا کجا؟
در بند آن و این:
محبوس وهم و ترس
گرفتار مهر و کین؟
ای ناله!
یا خموش و یا آسمان بسوز!
تا باز گردد آن سوی این پرده راه من.
در آن بلندجای
از قدسیان عرش
وز محرمان بزم حقیقت کنم سؤال
کای آن‌که رسته‌اید ز غوغای مهر وکین
آن‌جا چرا چنان؟
این‌جا چرا چنین؟
کابل ۴/٢/١٣٣۸
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آهنگ تمنا
گوهر بعدی:برخیز!
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.