به مرغ آزاد
همای چرختاز ای مرغ آزاد!
به پهنای تو میخواهم رسیدن
فضای بیکران را دوست دارم
همآن جا مست و بیپروا پریدن
به چشم آفتاب از بام گردون
زمین را ذرهٔ ناچیز دیدن
ز سوز آرزو در بزم خورشید
به قلب نوریان عشق آفریدن
شراب خوشهٔ پروین به ساغر
نوای زهرهٔ چنگی شنیدن
گهی با دُختر مهتاب مستی
گهی استاره را در بر کشیدن
خوشا پرواز هستی
ز شور عشق و مستی
به اینآزادگی در آسمانها
زمین ما که رخشاناختری بود
بسی روشنتر از نور تمنا
چراغ خلوت استارگان بود
به سقف نیلگون قندیل زیبا
به ساز زهره میرقصید عمری
به دورش نوریان پروانهآسا
کنون سرد است و تاریک است و خاموش
ز توفان حوادث رفته از جا
دلش گور سیاه زندگانی است
تنش زندان شوم آرزوها
به جای نور در فانوس هستیش
همیرقصند اشباح من و ما
از آن در شعله مستیش
چنین در خاک پستیش
همیسوزد روان کهکشانها
به دام آب و گل افتاده اکنون
نه دیگر نور چشم اختران است
بوَد ماتمسرای حقپرستان
مقام عشرت اهریمنان است
حصار آرزوی ناتوانان
اسیر قدرت زورآوران است
به دژخیمان شومش میگذارم
نه اینجا مأمن آزادگان است
به سویت ره نما ای مرغ آزاد!
مرا در سر هوای آسمان است
من و تو هر دو آزادیپرستیم
مرا آنجا که هستی آشیان است
مپرس از من چهسان اینجا اسیرم؟
عیان ما چه محتاج بیان است؟!
اگر زینجا پریدم
به پهنایت رسیدم
بپردازم برایت داستانها
کابل ٢۰/۵/١۳۴١
به پهنای تو میخواهم رسیدن
فضای بیکران را دوست دارم
همآن جا مست و بیپروا پریدن
به چشم آفتاب از بام گردون
زمین را ذرهٔ ناچیز دیدن
ز سوز آرزو در بزم خورشید
به قلب نوریان عشق آفریدن
شراب خوشهٔ پروین به ساغر
نوای زهرهٔ چنگی شنیدن
گهی با دُختر مهتاب مستی
گهی استاره را در بر کشیدن
خوشا پرواز هستی
ز شور عشق و مستی
به اینآزادگی در آسمانها
زمین ما که رخشاناختری بود
بسی روشنتر از نور تمنا
چراغ خلوت استارگان بود
به سقف نیلگون قندیل زیبا
به ساز زهره میرقصید عمری
به دورش نوریان پروانهآسا
کنون سرد است و تاریک است و خاموش
ز توفان حوادث رفته از جا
دلش گور سیاه زندگانی است
تنش زندان شوم آرزوها
به جای نور در فانوس هستیش
همیرقصند اشباح من و ما
از آن در شعله مستیش
چنین در خاک پستیش
همیسوزد روان کهکشانها
به دام آب و گل افتاده اکنون
نه دیگر نور چشم اختران است
بوَد ماتمسرای حقپرستان
مقام عشرت اهریمنان است
حصار آرزوی ناتوانان
اسیر قدرت زورآوران است
به دژخیمان شومش میگذارم
نه اینجا مأمن آزادگان است
به سویت ره نما ای مرغ آزاد!
مرا در سر هوای آسمان است
من و تو هر دو آزادیپرستیم
مرا آنجا که هستی آشیان است
مپرس از من چهسان اینجا اسیرم؟
عیان ما چه محتاج بیان است؟!
اگر زینجا پریدم
به پهنایت رسیدم
بپردازم برایت داستانها
کابل ٢۰/۵/١۳۴١
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بلا ردِّ بلا
گوهر بعدی:بهار آرزو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.