خدای من

عاشقم، عشق من خدای من است
دل من عرش دلربای من است

من ادافهم شاهد هنرم
جلوه‌های وی از برای من است

نیک و بد را برهنه‌تر نگرد
چشم جانی که آشنای من است

صوت بال فرشته نیست چنین
گوش کن، گوش کن؛ صدای من است

خیزد از دل به دل نشیند و بس
آرزو بال ناله‌های من است

فکر اهریمنی غبار رهم
هوس دوزخی بلای من است

لیک نازم به عشق و پاکی عشق
که در این‌ورطه رهنمای من است

دل و جان در ادای خدمت او
هر دو همکار باوفای من است

چرخ؛ بگذر ز فکر بندگیم
که اسیران تو سوای من است

سر تسلیم نه به پای دلم
که بقای تو در بقای من است
کابل، ۲/١۰/١۳۴١
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تصویر بندگی
گوهر بعدی:دادگه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.