۳۵۸ بار خوانده شده

تاسف

دوش به ایام رفته در نگرستم
در نگرستم به مرگ عمر و گرستم

همچو زنی شوی مرده بر تلف عمر
تلخ گرستم،چو تلخ در نگرستم

بیهده تا کی ز مرگ عمر کنم یاد
گرنه چو ابناء دهر مرده پرستم

پای توان بر بساط غم زد و خوش بود
ساخته گر نیست هیچ کار ز دستم

آمده گر یاوه شد،نیامده برجاست
غم چه خورم بهر نیست گشته،چو هستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخت گریان
گوهر بعدی:خرقه تهی کردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.