۴۳۵ بار خوانده شده
جان فدای ره آن سرو سهی خواهم کرد
عنقریب است که من خرقه تهی خواهم کرد
باکم از بار گنه نیست که در روز جزا
عشق او را سند بیگنهی خواهم کرد
هم در آن لحظه که بر تخته گذارند مرا
خنده بر افسر و اورنگ شهی خواهم کرد
من بیپا و سر اندر صف این کج کلهان
ای بسا جلوه که با بیکلهی خواهم کرد
روسیاهم ولی از نور محبت لبریز
لاجرم چارهٔ این روسیهی خواهم کرد
جان برون میرود از سینهام ای دوست بیا
که من این خانه ز بهر تو تهی خواهم کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
عنقریب است که من خرقه تهی خواهم کرد
باکم از بار گنه نیست که در روز جزا
عشق او را سند بیگنهی خواهم کرد
هم در آن لحظه که بر تخته گذارند مرا
خنده بر افسر و اورنگ شهی خواهم کرد
من بیپا و سر اندر صف این کج کلهان
ای بسا جلوه که با بیکلهی خواهم کرد
روسیاهم ولی از نور محبت لبریز
لاجرم چارهٔ این روسیهی خواهم کرد
جان برون میرود از سینهام ای دوست بیا
که من این خانه ز بهر تو تهی خواهم کرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تاسف
گوهر بعدی:بازی تقدیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.