عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
قطران تبریزی : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۶
آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی
از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی
چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر
جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی
اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان
از عشق آن دو غالیه گیسو برنگ و بوی
از حسرت دو نار و دو گلنار او مرا
چون نار گشته چشم و چو دینار گشته روی
چون ماه کاسته شدم از عشق روی آنکه
ماه تمام سجده برد پیش روی اوی
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱
ای وصل و هوای مهر تو بس ما را
مهر تو بفرساید ازین پس ما را
پرهیز بس از مردم ناکس ما را
طعنه نزند بدین سخن کس ما را
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴
بسپرد بپای ناکسان دهر مرا
تا کرد مجال یادشان قهر مرا
با دیدن تو نوش شود زهر مرا
ور نه نبری جای در این شهر مرا
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۵
من خفته بدم دوش دل از یار جدا
بر بالینم رسته یکی شاخ گیا
بیخش غم و درد و حسرت و بار بلا
از هر سه بلا جان و دلم گشته ملا
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۸
ای نوش لب و لاله رخ و سیم قفا
کردی دو رخم برنگ چون زر صفا
گر تو ننموده ای مرا مهر و وفا
چندین نکشیدمی بدین شهر جفا
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹
یک نیم دلم کلبچه یک نیم کباب
یک نیمه در آتش و دگر نیمه در آب
مسکین دل من خراب کردی بعذاب
اکنون تو همی خراج خواهی ز خراب
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
ای گشته خجل ماه فلک از نظرت
شد تیره شکر زان لب همچون شکرت
نائی بر من تا که بگیرم ببرت
شرط آنکه بود دیده من رهگذرت
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
روی تو بشبهای سیه روز منست
عشقت بخزان بهار ونوروز منست
قد تو دلارا و دل افروز منست
گیتی بمراد بخت پیروز منست
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
آنی که وفا نباید از مهر تو جست
در وعده مخالفی و در پیمان سست
بی شرمی و بیدادگری پیشه تست
دست از تو بصابون رئی باید شست
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
بالات بود بسان سروان بهشت
با خال تو خال حور فردوسی زشت
رضوان که همی عنبر زلف تو سرشت
یک نقطه همی چکید و بستوده بهشت
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
دلدار مرا بر دل من رحمت نیست
تن را بجفا و جور او طاقت نیست
این است بلا که صبر در عادت نیست
دل آلت صبر است مرا آلت نیست
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
از هجر تو ابر چشم باران ریز است
بر جان و دلم غم تو آتش بیز است
هجر تو بلا فزا و شور انگیز است
این هجر نه وصل روز رستاخیز است
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
با آنکه دلم از غم هجرت خونست
شادی بغم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب
هجرانش چنین است وصالش چونست
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
چشمم ز غمت بهر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم بزبان حال با خلق بگفت
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
تا دلبر من بر ابرو افکند شکنج
هر روز یکی درد دلم گردد پنج
رنج از دل و جان مهان بکاهند بگنج
من بر تن و جان بگنج بفزودم رنج
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
هر کان رخ و آن زلف و لب دید
می معدن سیم و روز جفت شب دید
هر کان خط و خذ و زلف و آن غبغب دید
خورشید بقوس و ماه در عقرب دید
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
گویند بهر درد بود صابر مرد
تا کی خورم اندوه و غم و حسرت و درد
تا کی ز فراق دوست فریاد کنم
در فرقت دوست صبر نتوانم کرد
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
تا کی ز فراق بر دلم بند بود
اندوه فراق بر دلم چند بود
آن دل که بدلبر آرزومند بود
در فرقت او چگونه خرسند بود
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
نیمی ز دلم باد شد و نیمی گرد
نیمی ز تنم گرم شد و نیمی سرد
گفتم که وفا متاع مهر اندوزد
چون درد دلم همه جفا بار آورد