عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
با چشم و لبت شرنگ و شکر بینم
با زلف و رخت عقیق و عنبر بینم
هر روز ملاحتیت دیگر بینم
آرام دلم بوصلت اندر بینم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
تا دور شدی تو از من ای سرو روان
شد خون دلم به دو رخ از دیده روان
جانی و دلی داشتم ای سرو روان
در وصل تو دل دادم و در هجر تو جان
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
ای کرده ببند دوستی بسته دلم
با تو بهوای و مهر پیوسته دلم
هر گه گردد بدرد و غم خسته دلم
روی تو کند ز درد وارسته دلم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
چون بیتو بوم جفت غم و درد بوم
چون با تو بوم ز درد و غم فرد بوم
با تو بدو رخ سرخ تر از ورد بوم
بی تو بدو رخ چون سمن زرد بوم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
خواهم که همیشه با تو پیوسته بوم
دل با دل تو به دوستی بسته بوم
تا بی تو بوم ز درد غم خسته بوم
چون با تو بوم ز دردها رسته بوم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
از بسکه ز ناکسان رسید آزارم
این شهر همی بناکسان بگذارم
چون باز وفا و مهر تو یاد آرم
من یاد محال ناکسان بردارم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
یوسف روئی کز او فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم
ز آغاز ببوسه مهربان کرد دلم
وامروز نشانه غمان کرد دلم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۵
تا همبر من نشسته خاموشم
چون یاد آرم فراق تو بخروشم
از من نرهی که هست چندان هوشم
کان را که بدل خرم بجان نفروشم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
تا بنده آن رخان تابنده شدم
همچون سر زلفین تو تابنده شدم
در پیش تو ای نگار تابنده شدم
چون مهر فروزنده و تابنده شدم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
بیمارم و ناردان لبت پندارم
در بویه آبی تنت بیمارم
گر آبی و ناردان مرا بسپاری
جان و تن خویشتن بتو بسپارم
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
یک بوسه بدادی بمن ای بت افزون
تا دل بردی ز من بدستان و فسون
گر آنکه همی جان طلبی بوسه بیار
کاتش زآهن بآهن آید بیرون
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
آن زلف سیه بلای جانست ای جان
جانم ز نهیب او بجانست ای جان
بند و گره شیفتگانست ای جان
در هم شده و شیفته زانست ای جان
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
ای کام دل من و بلای حوران
روی تو می و چشم تو از مخموران
مژگانت همی کین کشد از مهجوران
چون تو ناید نیز بکین از توران
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
ای دوست مرا به دشمنان دادی تو
وز مهر و هوای دشمنان شادی تو
گر زینت بتخانه نوشادی تو
یکباره ز چشم من بیفتادی تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۹
ای مایه نیکوئی مقام دل تو
بند سر زلف تست دام دل تو
هر چند شد از بدی دلت سخت پریش
آخر برسی تو هم بکام دل تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۰
سرگشته و زار و بیقرارم بی تو
آشفته و رنجور و فکارم بی تو
جز ناله و آه نیست کارم بی تو
جز این دو دگر کار ندارم بی تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۱
از دیده میان رود خونم بی تو
گوئی که به آتش اندرونم بی تو
از فکرت خویشتن برونم بی تو
ای دوست بیا ببین که چونم بی تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
پیوسته چو شمع در گدازم بی تو
شب تا بسحر بسوز و سازم بی تو
نه سوی شراب دست یازم بی تو
نه سوی نشاط قد فرازم بی تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
ای دل صنمی بده برده قرار من و تو
آشفته چو زلف اوست کار من و تو
بگداخته کوه از تف آه من و تو
گریان شده سنگ از دل زار من و تو
قطران تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
آن چشم نگر بناز و خواب آلوده
وین چشم نگر بخون ناب آلوده
مهتاب رخت بمشگناب آلوده
کردند بمشگناب آب آلوده