عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۰
ای یار بیار جام و کامی بردار
کامی ز لب جام مدامی بردار
کامل بنشین و عاشقانه برخیز
در راه در آی چُست کامی بردار
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۴
با ریش سفید میر رعناست هنوز
و اندر طلب دلبر زیباست هنوز
با ریش سفید و چشمهای سیهش
اندر سر او مایهٔ سوداست هنوز
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۹
بردار نقاب و می نگر آن رویش
دانی که نقاب چیست یعنی مویش
موئی ز سر زلف نگارم به کف آر
آنگه بنشین و خوش خوشی می بویش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۰
کو دل که بداند نفسی اسرارش
کو گوش که بشنود ز من گفتارش
معشوق جمال می نماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۵
ترسان ترسان همی روم بر اثرش
پرسان پرسان ز خلق عالم خبرش
آسان آسان اگر بیابم وصلش
بوسان بوسان لب من و خاک درش
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶
جان و دل خود فدای جانان کردم
گفتم که مگر محرم جانان گردم
اما دیدم که گرچه گردم خاکش
هرگز نبرد باد به گردش گردم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۲
در مجلس انس همدمی یافته ایم
در پردهٔ عشق محرمی یافته ایم
عالم چه کنم که از دو عالم بهتر
در سینهٔ خویش عالمی یافته ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
تا مرکب عشق درمیان تاخته ام
سر از سر دوش نفس انداخته ام
تا عارف خلوت دل و معروفم
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۷
تا تیغ به عشق از نیام آخته ام
پا و سر و دست عقل انداخته ام
بی زحمت آب و گل من این معنی را
بشناخته ام چنان که بشناخته ام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۳
انگشت زنان بر در جانان رفتیم
پیدا بودیم باز پنهان رفتیم
گوئی که برفت نعمت الله ز جهان
رفتیم ولی به نور ایمان رفتیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۸
دل در سر زلف دلستانش بستم
وز نرگش چشم پر خمارش مستم
من نیست شدم ز هست خود رستم
از هستی اوست هستیم گر هستم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
بر خاک درش مست و خراب افتادم
همسایهٔ او در آفتاب افتادم
گفتــم که منـم که نـــور او می‌نگرم
کشتی بشکست و من در آب افتادم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۲
گر چه زخمی رسیده است بر پایم
من بی سر و پا به خدمتت می‌ آیم
در راه تو از سر قدمی می‌ سازم
پایی چه بود که تا به پایی آیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۶
در سایهٔ او تو آفتابش می ‌بین
تمثال جمال او در آبش می‌ بین
جز نقش خیال او نبینی در خواب
گر می خواهی برو به خوابش می ‌بین
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۷
جانا لب زیرین تو به یا زبرین
نیمی عسلین آمد و نیمی شکرین
من فرق میان این و آن نتوانم
صد رحمت ایزدی بر آن باد و بر این
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۰
یارم ز سر ناز نقابی بسته
بگشوده و زلف و خوش حجابی بسته
در دیدهٔ ما خیال روی خوبش
نقشی است که بر عارض آبی بسته
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۳
وقتی که توکلت فراموش کنی
با دلبر من دست در آغوش کنی
ور زان که سبو کشی و منت داری
جامی ز می توکلم نوش کنی
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۹۱
عمر بی او اگر گذاری هیچ
غیر او هر چه دوستداری هیچ
در پی دیگری اگر گردی
به عدم می‌روی چه آری هیچ
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۹۲
عمر بی او اگر گذاری هیچ
غیر او هرچه دوستداری هیچ
در پی دیگری اگر بروی
به عدم می روی چه آری هیچ
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹
صبری کنیم تا ستم او چه می‌ کند
با این دل شکسته غم او چه می ‌کند
هر کس علاج درد دلی می‌کنند و ما
دم در کشیده تا ستم او چه می ‌کند