عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۵۷
ترک عاشق کش من ترک جفا خوش باشد
به وفا کوش که از دوست وفا خوش باشد
بی تو ای گل سر گلگشت چمن نیست مرا
که تماشای گلستان شما خوش باشد
پرده برگیر ز رخ تا که دعایی بکنم
که به هنگام سحرگاه دعا خوش باشد
گر دلم ریش کند و جگرم خون سازد
چشم غارتگران ترک مرا خوش باشد
دایم از پرورش اشک من آن سرو خوش است
همه دانند که پروردهٔ ما خوش باشد
خسروا دیده نگهدار ز دیدار رقیب
که زیان نظر از صحبت ناخوش باشد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۶۴
وفا در نیکوان چندان نباشد
ترا خود هیچ بویی زان نباشد
نظر در روی تو خود کرده‌ام من
بلی خود کرده را درمان نباشد
دلم بر بت‌پرستی خو گرفتست
مسلمان بودنم امکان نباشد
مرا بهر تو کافر میکند خلق
خود اهل عشق را ایمان نباشد
مرو ازسینه بیرون گر چه دانم
که یوسف را سر زندان نباشد
ز هجران سخت خسرو وه که در عشق
چه نیکو باشد از هجران نباشد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۶۶
در مجلس وصالت دریا کشند مستان
چون وقت خسرو آید می در سبو نباشد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۶۸
چند تن در مسجد و دل گرد کوی شاهدان
خرم آن‌کو آشکارا باده با یاری کشد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۷۳
ساربان خیمه به صحرا زدوانیم عجب است
که قیامت نشد آن روز که محمل می‌شد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۷۴
ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب
گر سوخته‌ای از دل افگار بنالد
خسرو اگر از درد بنالد چه توان گفت
عیبی نتوان کرد که بیمار بنالد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۷۷
خرد و صبر سر خویش گرفتند و شدند
هر چه آمد ز برای دل درویش آمد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۳
ز اهل عقل نپسندد خردمند
که دارد رفتنی را پای دردمند
لباس زندگی برخود مکن تنگ
که چون شد پار نتوان کرد پیوند
بصورت خوش مشو از روی معنی
نی خامه نکوتر از نی قند
نصیحت گوهری دان کان نزیبد
مگر در گوش دانا و خردمند
مخور غم بهر فرزندی و مالی
که مالت دیده بس است و صبر فرزند
به رعنایی منه بر خاکیان پای
که ایشان هم‌چو تو بودند یک چند
شنو ای‌دوست پند اما چو خسرو
مشو کو گوید و خود نشنود پند
مرا با تو افتادست پیوند
نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند
دل من می‌جهد هر لحظه از جای
به دیدارت چنانم آرزومند
ندارم صبر اگر باور نداری
بگیر اینک بیا دستم به سوگند
دلم خونست از شوق وصالت
چو مادر در فراق کشته فرزند
هزاران چشمه از چشمم روان است
که سنگین‌تر غمی دارم ز الوند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۱
آسان شود این مشکل درویش تو امشب
کاحوال جهان جمله به یک حال نماند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۳
ز چشم کافرت کز غمزه لشکر میکشد هر سو
به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی‌ماند
نه‌ای با بنده چون اول بدین خوش میکنم دل را
که پیوسته مزاج آدمی یکسان نمی‌ماند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۵
مبصران که مزاج جهان شناخته‌اند
دو روزه برگ اقامت دران نساخته‌اند
خراب گردد این باغ و برپرند همه
نوازنان که در و عندلیب و فاخته‌اند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۶
شهسوارانی که فتح قلعهٔ دین کرده‌اند
التماس همت از دلهای مسکین کرده‌اند
پاکبازان سر کوی خرابات فنا
در مقام سرفرازی خشت بالین کرده‌اند
سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را
از برای کوری چشمان خودبین کرده‌اند
آهوی چین را جگر در نامهٔ سواد بسوخت
تا حدیث سنبل زلف تو در چین کرده‌اند
جلوهٔ فرهاد بین کز غیرت آن خسروان
نام خود نقش نگین لعل شیرین کرده‌اند
زاهدان تسبیح می‌خوانند و خسرو نام دوست
ذکر هر کس آن‌چنان باشد که تلقین کرده‌اند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۸
گر خاک وجودم زپس مرگ ببیزند
زنگار گرفته همه پیکان تو یابند
فردای قیامت که به انصاف رسد خلق
بس دست تظلم که به دامان تو یابند
هر جاکه گریزد دل سودا زدهٔ من
بازش به سر زلف پریشان تو یابند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۲
آن کسان کز بر آن روی بدم می گویند
پرده برگیرد که دیوانه تر از من گردند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۳
جوان و پیر که در بند مال و فرزندند
نه عاقلند که طفلان ناخردمندند
بخانه‌ای که ره جان نمی‌توان بستن
چه ابلهند کسانی که دل همی بندند
به سبزه زار فلک طرفه باغبانانند
که هر نهال که شاندند باز برکندند
جمال صحبت هم صحبتان غنیمت دان
که می‌روند نه ز انسانکه باز پیوندند
بسا ز توشه ز بهر مسافران وجود
که میهمان عزیزند وروز کی چندند
ترا به از عمل خیر نیست فرزندی
که دشمنند ترا زادگان نه فرزندند
مجوی دینی اگر اهل معینی خسرو
که از همای به مردار میل نپسندند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۴
دیت از خوبرویان جست باید
به هرجایی که مشتاقان بمیرند
نیایند اهل دل در چشم خوبان
که اینان تنگ چشم آنان حقیرند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۰۷
خضر پیش لبت به آب حیات
لب چه باشد که دست هم نزند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۲
چند گویید ای مسلمانان که حال خود بگوی ؟
من همی گویم ولی از من که باور می‌کند ؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۳
خوبان گمان مبرکه زاولاد آدمند
جانند یا فرشته و یا روح اعظمند
خوانید روح و امق و مجنون وویس را
کایشان درون پردهٔ این راز محرمند
ای سلسبیل راحت و ای چشمهٔ حیات
بر تشنگان سوخته لطفی که درهمند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۴
باده کش دوزخیان بهتر ازین متقیان
کز پی خلد برین طاعت معبود کنند