عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۵
دل‌بران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند
چند گویند که گه‌گه به دلش میگذری
این حدیثی است که بهر دل ما نیز کنند
عالمی را بکش از غمزه که ترکان به خدنگ
گربکشتند بسی صید رها نیز کنند
عاشقان گرچه ترا بهرجفا بد گویند
از پی چشم بد خلق دعا نیز کنند
هجر مپسند چو دانی که وکیلان سپهر
دوستان را بهم آرند و جدا نیز کنند
منعمان گر چه برانند گدا را از در
گه گهی حاجت درویش روا نیز کنند
سوی خسرو نگهی کن به طفیل دگران
کاهل دولت نگهی سوی گدا نیز کنند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۱۹
حسن تو هم به کودکی افت شهر گشت اگر
زین چه که هست ذره‌ای برگذرد بلا شود
چون تو به باغ بگذری گل نرسد به بوی تو
لیک رسد به قامتت سرو اگر روان بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۱
از کجا مست آمدی ای مه که غارت شد نماز
پارسایی را که مشغول دعای خویش بود
پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا
همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۴
برلبش بود اعتماد من مگر جان بخشد او
آن که روح‌الله گمان بردیم آن قصاب بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲۶
من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست
جوی شیران را نما کو تشنهٔ کوثر بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۰
ترکی و خوب روی کسی کاینچنین بود
نبود عجب اگر دل او آهنین بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۲
بیا ای جهان بر سر من بگرد
که این شربتی زیر آن پای بود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۳۸
خطت کز لبانت برآورد سر
برآورد از جان عشاق دود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۰
بازآن سوار مست به نخجیر می‌رود
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
من بیهشم که می‌دهد از سرو من نشان
این باد مشک بو که به شبگیر می‌رود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونهٔ من تیر می‌رود
دیوانه شد دلم ره زلف تو برگرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر می‌رود
عشقست نه سرسریست که با عشق آدمی
یا جان برآید آنگه و یا شیر میرود
گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان
کاین باد پای عمر به شتاب میرود
ما را زطاق ابروی جانان گزیر نیست
زاهد اگر به گوشهٔ محراب می‌رود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۴۵
هست روشن به رخت دیده اگر خاک رهت
باز دریده کشم نور علی نور شود
بس‌که پروانه شود سوختهٔ شمع زعشق
عارف از سوختگی عاشق پروانه شود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۵۷
بهار بی رخ گلرنگ و چه کار آید
مرا یک آمدند به که ده بهار آید
به این صفت که همی خوریم بردر تو
ترا چگونه می‌اندر گلو فرود آید ؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۵۹
در کین گشاد چشمت به خیال خود بگو تا
زپی شفاعت من به میانه یی در آید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶۹
هنگام گلست باده باید
ساقی و حریف ساده باید
گر غنچه گره بر ابرو افکند
پیشانی گل گشاده باید
ساقی برخیز و یار بنشان
کاین شسته و آن ستاده باید
جانست پیام اهل دل را
جانی که به کف نهاده باید
و آنگاه حریف ساده و مست
دردست من اوفتاده باید
خسرو ز بتان کرشمه بد نیست
معشوقهٔ خود مرا ده باید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۲
یارب که می خوش دلیت باد گوارا
هر چند که از مات گهی یاد نیاید
فرداش مخوانید به بالین‌گه من زانک
شیرین به سر تربت فرهاد نیاید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۷۴
دهند پند که بازآ من آن مجال ندارم
که هر که رفت به کویت به خانه باز نیاید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۸۱
ای همرهان که اگه از آن رفتهٔ منید
گمره شدم برید برن را هم افگنید
ای طالبان وصل ز مادور کز فراق
ما چاک سینه‌ایم و شما چاک دامنید
ای طالبان عشق یکی دیدنش روید
دانم که زاهدید اگر توبه نشکنید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۹۲
بهانه می طلبند اهل دل که جان بدهند
بپوش روی و گرنه در انجمن مگذر
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۰
تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
دل خون شد و حدیث بتان برزبان هنوز
عالم تمام پر ز شهیدان کشته گشت
ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۴
به راه کعبه که از هر طرف کمین گاهی است
اگر ز خویش گذشتی قدم منه بهراس
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۴۰۹
خوانمش در جان و گوید خانهٔ من نیست این
با چنین بیگانگی دل آشنا می‌خواندش