عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۴۷
به بند سخت شدن در شکنجه جان دادن
از ان بهشت که در بند نیکوان بودن
طریق بلهوسان است نی رهٔ عشاق
زعشق لاف پس از فتنه برکران بودن
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۵۲
ای دل علم به ملک قناعت بلند کن
بر آتش درونهٔ آن جان سپند کن
تا چند زاغ مزبله لختی همای باش
خود را به نانمودن خویش ارجمند کن
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۶۴
هر که دید آن صفحه رخسار خواند الحمد و گفت
الله الله آیتی از رحمت یزدانست این
با چنین شبها که من دارم چه باشد وه که گر
یادت آید روزی ازشبهای تنها ماندگان
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۶۵
روی زمین را تویی آب حیات
تشنه ز تو هر که به روی زمین
زلف که شد طوق گلوی تو کرد
سلسله در گردن ما معین
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۶۹
تنگ نبات چون بود؟ لب بگشا که همچنین
آب و حیات چون بود؟ خیز وبیا که همچنین
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می‌بری ؟
از سر کوی ناگهان مست به سرا که همچنین
هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن ؟
یک نفسی بیا نشین در بر ما که همچنین
هر که بگویدت که گل خنده چگونه می‌زند ؟
غنچهٔ شکرین خودبازگشا که همچنین
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۷۱
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
درویش جمالش ما سلطان دل ما او
بی صبح شبی خواهم کورا غم خود گویم
من گویم و او خندد تنها من و تنها او
مستم زخیال او من با وی و وی بی من
یارب چه خیالست این اینجا من و آنجا او
مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنها
لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او
گویند مرا آخ‌ر دیوانگیت خوشد
دیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا او
من خسروا و شیرین بنگر که چه شکلست این
دیباچه دلها من آیینهٔ جانها او
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۸۳
ماییم رخنه کرده دل از بهر نیکوان
مسجد خراب کرده و بت‌خانه ساخته
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۸۹
آن لاله و گل که بوستان ساخت همه
دانی ز کجا علم برافراخت همه
از بس که زمین سیر شد از خوردن خلق
هر خون که در و بود برانداخت همه
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۶
نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی
مفروش لذتش را به حیات جاودانی
ز طرب مباش خالی می‌رود خواه و ساقی
که غنیمتست و دولت دو سه روز زندگانی
غم نیستی و هستی نخورد کس که داند
که گذشت عمر و باقی نبود جهان فانی
مکن ای امام مسجد من رند را ملامت
چو به شهر می‌پرستان نرسیده‌ایی چه دانی؟
چه شوی به زهد غره که ز دیر می پرستان
به خدا رسید بتوان به تضرع نهانی
تو و زهد خرقه پوشان من و دیر درد نوشان
به تو حال ما نماند تو به حال ما نمانی
بخدا که رشکم آید به رخش ز چشم خود هم
که نظر دریغ بماند ز چنان لطیف رویی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۹۸
سروی چنین یا سوسنی یا از گل تر خرمنی
یعنی تو پهلوی منی یارب تویی این یا نه‌ای؟
تو مست و دلها بردرت گشته روان از هر طرف
در چار بازار بلا نرخ دل ارزان کرده‌ای
ای درد تو مهمان من مهمان دردت جان من
درد تو تنها زان من درمان تو زان همه‌ای
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۰۴
آمد بهار و سرو برآراست قامتی
گل بر کشید بهر طرب را علامتی
گردیده باد بر سرآن سرو جان من
گردان چو باد گرد برآن سرو قامتی
قد قامت الصلوه موذن زند به صبح
من نیم شب شوم به قد یار قامتی
هم خون عشقان گنهش را شفیع باد
چون نیستش ز کردن خونها ندامتی
ای پند گوی در گذر از پند بی‌دلان
دانی که مست را نبود استقامتی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۰۹
ای که بی فایده پندم دهی آن روی نه دیده
گر ببینیش تو هم گوش به آن پند نداری
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۱۰
خواستم جورت بگویم خون دل بربست لب
لیک رخ را چون کنم دارد زبان زرگری
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۱۳
ای صوفی سیمی به صفائی نرسی
تا جان ندهی به خون بهائی نرسی
تو رهرو و منزلت در خواجه ومیر
این ره که تو میروی به جائی نرسی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۱۴
پروانه که جان را به سر شمع فدا کرد
در مشهد خویش از تن خود سوخت چراغی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۱۵
نو بهار است و گل و موسم عید ای ساقی
باده نوش و گذر از وعد و وعید ای ساقی
روز محشر نبود هیچ حسابش به یقین
هر که در کوی مغان گشت شهید ای ساقی
گشت پیمانه چو تسبیح روان در کف شیخ
تا ز لعل تو یکی جرعه کشید ای ساقی
حاصل از عمر ندارد به جز از حسرت و درد
هر که عید است ز میخانه بعید ای ساقی
آنکه در کوی محبت قدم از صدق نهاد
دگر او پند ادیبان نشنید ای ساقی
بار ها کرده بدم توبه ز می باز مرا
چسم مست تو به میخانه کشید ای ساقی
زاهد از شرم تو دایم سر انگشت گزد
جز در میکده جایی مگرید ای ساقی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۲۰
بت من بت پرست را چه زنی
مستم از عشق مست را چه زنی
روی خود پوش چشم را چه کنی
بت شکن بت پرست را چه زنی
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳
گیهان ما به خواجهٔ عدنانی
عدنست و کار ما همه بانداما
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۰
تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته
تار تار پود پود اندر فلات آن فوات
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۹
خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست
مر نیک بختیم را بر روی او نشانست