عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۵
چه غم از بینوایی آن کس را
که کَرَم باشد و درم نبود
کرم بی‌درم از آن بهتر
که دِرم باشد و کَرَم نبود
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۵۹
ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود
که خاک در طرب و آسمان به رقص آید
هرآن کمال که داغ قبول تست بر آن
چو ذات عقل مبر از عیب و نقص آید
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۳
گدای راه‌نشین گر کند تصور شاهی
اثاث پادشهانش شود چگونه میسر
نه هرکه را که درافتد به دل خیال خلافت
برند باجش بر در نهند تاجش بر سر
در آن محال که وهم و گمان مجال ندارد
چگونه مور برد ره چگونه مرغ زند پر
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۷
عاقلان مست حجت خویشند
عارفان مست جلوهٔ دیدار
دیدهٔ حق‌شناس اگر دارید
لب ببندید یا اولوالابصار
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۲
آدمی راکاو نباشد تجربت
بر چنان آدم شرف دارد ستور
می‌خورد مسکین نمک بر جای قند
طعم شیرین را نمی‌داند ز شور
مختصر گویم به هر کاری که هست
کور بینا بهتر از بینای کور
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۴
گفت رندی با یکی در نیمروز
از در اندرز رمزی از رموز
که اگر در دور ناهموار چرخ
عیش یا غم بایدت بیدرد و سوز
دل منه در هیچ کار اندر جهان
کاین تعلق هست رنجی فتنه‌توز
هرچه پیشت آید از دشوار و سهل
شو رضا بر هم مکش رخسار و پوز
چون درآیی با مغان خانه کن
چون درافتی با بتان خانه سوز
آنچه حاصل بینی از صافی و درد
بی‌تمجمج درکش و جان برفروز
وانکه حاضر یابی از زیبا و زشت
بی‌تعلل درجه و در وی سپوز
بر امید نسیه نقد ازکف مده
زانکه بر ریش طمع کارست گوز
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۵
جهان ز حوصلهٔ آرزو فراخ‌ترست
ولیک بر تو بود تنگ‌تر ز چشم بخیل
تراکه خوشهٔ خرما به دست می‌نرسد
به غیر خار چه قسمت بری همی ز بخیل
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۹
توان گریخت به جایی ز دشمنان لیکن
چو خود عدوی خودستم چگونه بگریزم
ز خویش لاجرمم چون‌‌ گریز ممکن نیست
جز این چه چاره که با خود همیشه بستیزم
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۰
ای که جویی جمال شاهد جان
جان نهانست زیر پردهٔ جسم
این جهان و آنچه در جهان بینی
عدمی خودنماست همچو طلسم
یک معمّاست آنچه خوانی لفظ
یک مسمّاست آنچه دانی اسم
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۳
هزار سال که ضحاک پادشاهی کرد
ازو نماند به جز نام زشت در عالم
اگرچه دولت کسری بسی نماند ولی
به عدل و داد شدش نام در زمانه علم
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۵
قاآنیا زگفتهٔ بیهوده لب ببند
کاین‌قیل‌و‌قال‌محض‌خیالست‌وصرف وهم
آ‌ن بی‌نشان که ملک دو عالم ازآن اوست
بیرون بود ز حیز فکر و جهان فهم
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۷
گل عزیزست هرکجا روید
خواه در راغ و خواه درگلشن
خار خوارست هرکجا باشد
خواه در باغ و خواه درگلخن
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۲
یک جهان تسلیم در یک پیرهن
یک فلک توحید در یک طیلسان
خلق او مستغنی از اوصاف خلق
خنجر خورشیدکی خواهد فسان
پرده‌پوشم به‌روی از اوصاف خویش
تا نهان ماند ز چشم ناکسان
ورنه خاموشی بسی اولیترست
زانکه کار قلب ناید از لسان
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۷
دو سال تلخ نشاند شراب را در خم
که عیش دلشده‌ای زود می‌شود شیرین
چه گنج‌ها که نهد زیر خاک تا روزی
به التفات وی از مسکنت رهد مسکین
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۲۴
در کمندی اوفتادستیم صعب
پای تا سر حلقه حلقه چون زره
هرچه می‌پیچیم کز آن وارهیم
بیشتر گردد ز پیچیدن گره
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۲۷
گر نشدی ابر تیره پردهٔ خورشید
یا به شبان آفتاب رخ ننهفتی
می‌نشدی آشکار آیت ظلمت
کس به عبث مدح آفتاب نگفتی
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۳۰
ای نفس خیره ملک دو عالم از آن تست
لیکن به شرط آنکه تو از خویش بگذری
با خویش هیچ چیز نبینی از آن خویش
بی‌خویش چون شوی همه در خویش بنگری
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۳۲
قاآنیا اگر ادب اینست و بندگی
خاکت به فرق باد که با خاک همسری
نی‌نی سرشت خاک سراپا تواضعست
ای آسمان کبر تو از خاک کمتری
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۳۶
نفس با عقل آشنا نشود
زاع را نفرتست از طوطی
سفله راگر هزارگنج دهی
نشود رام جز که با لوطی
قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۴
چو کفر و دین حجاب رهست ای رفیق راه
بگذار هر دو بگذرد ازین مایی و منی
شمشیر عشق برکش و از خویش برآی
آن را به دوستی کش و این را به دشمنی