عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۱
هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان
آن مطرب را تو مطرب دفتر خوان
گر چهرهٔ نهان کرد ز تو بیت و غزل
گر خط خوانی ز چهرهٔ ما برخوان
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳
هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان
هم جسم از آن اوست همه دیده و جان
وان چیز دگر که نیست گفتن امکان
زیرا که زمان باید و اخوان و مکان
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۴
هم نور دل منی و هم راحت جان
هم فتنه برانگیزی و هم فتنه نشان
ما را گوئی چه داری از دوست نشان
ما را از دوست بی‌نشانیست نشان
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۵
هنگام اجل چو جان بپردازد تن
مانند قبای کهنه اندازد تن
تن را که ز خاکست دهد باز به خاک
وز نور قدیم خویش برسازد تن
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۷
یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این
بر خاک درش هر نفسی سر بنهد
خاکش گوید هزار رو دارد این
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۰
آن شاه که هست عقل دیوانهٔ او
وز عشق دلم شده است همخانهٔ او
پروانه فرستاد که من آن توام
صد شمع به نور شد ز پروانهٔ او
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۱
آن شخص که رشک برد بر جامهٔ تو
تا رشک برد بر لب خودکامهٔ تو
یا رشک برد بر آن رخ فرخ تو
یا بر کر و فر روح علامهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۸
ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو
وی وهم خودی در دل شوریدهٔ تو
هیچی تو و هیچ را چنین گوهر
به زین نتوان نهاد در دیدهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۰
ای بلبل مست بوستانی برگو
مستی سر و راحت جانی برگو
من مستم و تعیین نتوانم کردن
ای جان جهان هرچه توانی برگو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۴
ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو
زنبیل جهان گدای دریوزهٔ تو
صد سال فلک خدمت خاک تو کند
نگزارده باشد حق یکروزهٔ تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۸
ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو
زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو
یک لحظه که از حضور غایب مانی
آن لحظه بدانکه مشرک راهی تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۹
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۰
ای ساقی جان برین خوش آواز برو
ساز ازلیست هم بر این ساز برو
ای باز چو طبل باز او بشنیدی
شه منتظر تست سبک باز برو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۱
ای ظلمت شب مانع خورشید مشو
ای ابر حجاب روز امید مشو
ای مدت یک ساعتهٔ لذت جسم
اصل الم حاصل جاوید مشو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۲
ای عارف گوینده نوائی برگو
یا قول درست یا خطائی برگو
درهای گلستان و چمن را بگشای
چون بلبل مست ز آشنائی برگو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۳
ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو
انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب انگور مشو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۶
با تست مراد از چه روی هر سو تو
او تست ولی باو می‌گو تو
اوئی و توئی ز احولی مخیزد
چون دیده شود راست تو اوئی او تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۱
چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو
خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو
بی‌آینه روی خویش نتوان دیدن
در یاد نگر که اوست آئینه تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲
خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو
آنگاه تو چنان شوی که بودی با من
آنگاه چنان شوم که بودم با تو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۶
در کوی خیال خود چه میپوئی تو
وین دیده به خون دل چه میشوئی تو
از فرق سرت تا به قدم حق دارد
ای بیخبر از خویش چه میجوئی تو