عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۴
ما جمله حروف عالیاتیم مدام
پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام
هر چند کتاب عالمی بنوشتیم
پوشیده ز لوح کایناتیم مدام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۸
گفتم چه کنم که می گو چه کنم
گفتم جویم گفت که می جو چه کنم
گفتا می رو چنانکه من می کارم
گفتــم آری اگر نــَرویم چه کنــــم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
در ذات همه جلال او می ‌بینم
در حسن همه جمال او می ‌بینم
بینم همه کاینات در عین کمال
این نیز هم از کمال او می‌ بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۳
این درد همیشه من دوا می ‌بینم
در قهر و جفا لطف و وفا می بینم
در صحن زمین به زیر نه سقف فلک
در هر چه نظر کنــم خدا می‌ بیـنم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۵
ملک و ملکوت و جسم و جانند به هم
وین سیّد و بنده شه نشانند به هم
جامی ز حباب است و پر از آب حیات
نیکو نظری کن که چو آنند به هم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۰
از دُردی درد ما دوا یافته ‌ایم
در کنج فنا گنج بقا یافته ‌ایم
چیزی که جهانیان به جان می ‌طلبند
ما یافته ‌ایم و نیک وایافته‌ ایم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۵
مانندهٔ گرد ، گرد مأوا گردیم
تا خاک در خانهٔ او وا گردیم
چون آب روان روی به دریا داریم
دریا بودیم و باز دریا گردیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۶
در کتم عدم سریر شاهی داریم
وان مملکت نامتناهی داریم
عالم همه داریم ولیکن چه کنیم
چون گنج معارف الهی داریم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۸
توحید به توحید نکو می دانیم
خود را به خدا و او به او می ‌دانیم
خود را و تو را به او شناسیم ای عقل
تا ظن نبری که او به تو می ‌دانیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۹
عمری است که زنده به حیات اویم
پوشیده به تشرف صفات اویم
از روی وجود چون نکو می ‌نگرم
پیشم بنشین که عین ذات اویم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۰
از لوح وجود بخوان تو حافظ قرآن
وز لوح قدر باز بگیرش فرقان
در مکتب عقل و نفس کلیه را
هم مجمل و هم مفصل از هر دو بخوان
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۱
مائیم ز خود وجود پرداختگان
و آتش به وجود خود در انداختگان
پیش رخ چون شمع تو شبهای دراز
پروانه صفت وجود خود باختگان
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۵
دل مغز حقیقت است تن پوست ببین
در کسوت روح صورت دوست ببین
هر ذره که او نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست یا اوست ببین
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۲
ای مظهر ذات را صفات آمده تو
بل عین صفات را چو ذات آمده تو
بی ذات و صفات کاینات است عدم
ای ذات و صفات کاینات آمده تو
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۴
در بحر در آ و عین ما از ما جو
آن درّ یتیم را در این دریا جو
گویی که کجا مراد خود خواهم یافت
جا را بگذار و جای آن بی جا جو
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۶
اسم و صفت و مظاهر و مظهر کو
خود نام و نشان و باطن و ظاهر کو
معشوقه و عشق و عاشق آنجا نبود
منظور کجا نظر کجا ناظر کو
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۸
بگذر ز حدوث و قدم هیچ مگو
بگذار وجود وز عدم هیچ مگو
از جام جهان نما می عشق بنوش
با ما ز شراب جام جم هیچ مگو
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۱
در کتم عدم عقل خیالی بسته
در پردهٔ آن خیال خوش بنشسته
وهم آمده و مزاحم عقل شده
کوری و کری به همدگر پیوسته
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۲
رند است کسی که از خودی وارسته
پیوسته یگانه با یکی پیوسته
برخاسته از هر دو جهان رندانه
در کوی خرابات مغان بنشسته
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۷
موجود به واجب الوجودیم همه
هستیم ولی هیچ نبودیم همه
از جود وجود عشق موجود شدیم
بی جود وجود بی وجودیم همه