عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۸
در هر دو جهان غیر یکی باشد نه
در بودن آن یکی شکی باشد نه
گر زان که یکی در دگری می نگرد
در مذهب عشق نیککی باشد نه
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۹
ما را می کهنه باید و دیرینه
از روز ازل تا به ابد سیری نه
خم از عدم و صراحی از جود وجود
او تلخ نه و شور نه و شیرین نه
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۱
مستم ز خرابات ولی از می نه
نقلم همه نقل است و حریفم شی نه
ای عالمیان نشان ولیکن پی نه
عالم همه در من است و من در وی نه
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹۳
گر معرفت نامتناهی یابی
درعین همه نور الهی یابی
بیرون ز تو نیست خویشتن را بشناس
از خود بطلب هر آن چه خواهی یابی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۰
گفتم مستم گفت چنین پنداری
گفتم هشیار گفت تو نه هشیاری
گفتم چه کنم گفت که می گو چه کنم
گفتم تا کی گفت که تا جان داری
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۵
گر عالم سر لی مع اللّه شوی
دانندهٔ راز بنده و شاه شوی
گر صورت و معنی جهان دریابی
واقف ز رموز نعمت اللّه شوی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۱
گر زان که به ذوق علم ما را دانی
خود را بشناسی و خدا را دانی
گر دُردی درد دل چو ما نوش کنی
آن دُردی درد دل دوا را دانی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۲
ای آنکه طلبکار جهان جانی
جانی و دلی و بلکه خود جانانی
مطلوب توئی طلب توئی طالب تو
دریاب که بی تو هر چه جویی آنی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۵
تا جامع اسرار الهی نشوی
شایستهٔ تخت پادشاهی نشوی
تا غرقهٔ دریا نشوی همچون ما
دانندهٔ حال ما کماهی نشوی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۷
با عقل حدیث عشق گویی هی هی
در کتم عدم وجود جویی هی هی
جامی و شراب و عاشق و معشوقی
یک دم به خود آ که خود تو اویی هی هی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۸
در کتم عدم وجود جویی هی هی
با ما سخنی ز ذات گویی هی هی
موجی و حباب نزد ما هر دو یکی است
بر آب نشسته آب جویی هی هی
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۹
با عقل حدیث عشق گوئی هی هی
در کتم عدم وجود جوئی هی هی
جامی و شراب و عاشق و معشوقی
یکتا به خود آ که خود تو اوئی هی هی
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۰
نور خورشید می دهد ما را
درد جاوید می‌دهد ما را
هر بلائی که او به ما بخشید
ملک جمشید می‌ دهد ما را
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۳
هر نفس آئینه ای از غیب بنماید به ما
گر نظر داری ببین آئینهٔ گیتی نما
این چنین علم شریفی می کنم تعلیم تو
ذوق اگر خواهی قدم نه سوی درویشان ما
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۴
قلعهٔ دل خوشتر است از قلعهٔ این شهر ما
لشکر همت بباید تا بگیرد ملک ها
قلعهٔ دل گر بگیری جاودان ایمن شوی
همت ما اینچنین فرمان دهد بر پادشا
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۸
همه مستهلکند موج و حباب
نظری کن به چشم ما در آب
عین آبیم و آب می جوئیم
عین ما را به عین ما دریاب
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۰
درّهٔ بیضا ز بحر ما طلب
آنچنان گوهر ازین دریا طلب
عین ما جویی به عین ما بجو
طالب و مطلوب را از ما طلب
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵
درهٔ بیضا ز بحر ما طلب
آن چنان گوهر از این دریا طلب
عین ما جوئی به عین ما بجو
طالب و مطلوب را از ما طلب
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۷
همه مستهلکند موج و حباب
نظری کن به چشم ما دریاب
عین آبیم و آب می جوئیم
عین ما را به عین ما دریاب
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۸
انسان کامل است که مجلای ذات اوست
مجموعه ای که جامع ذات و صفات اوست
او چشمهٔ حیات و همه زنده اند از او
او حی جاودان به بقای حیات اوست