عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۴
شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه فلا علم له فی دینه و شرعه. یکی گفت یا شیخ اخلاص چیست؟ گفت رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است که اخلاص سرّیست از اسرار حقّ در دل و جان بنده که نظر پاک او بدان سر است و مدد آن سر از نظر پاک سبحانست و موحد که موحد است بدان سر است. کسی گفت ای شیخ آن سر چیست گفت لطیفۀ از الطاف حقّ چنانک گفته است اللّه لَطِیفٌ بِعِبادِه و آن لطیفه بفضل و رحمت حقّ تعالی پیدا گردد نه به کسب و فعل بنده، ابتدا نیازی و حزنی و ارادتی در دلش پدید آرد آنگه بدان نیاز و حزن نظری کند به فضل و رحمت لطیفۀ درآن دل بنهد که لایطّلع علیه ملک مقرب ولا نبی مرسل و آن لطیفه را سرّاللّه گویند و آن اخلاص است با رسول صلی اللّه علیه گفت تا با خلق بگوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرَحمَتِه فَبِذلِک فَلْیَفْرَ حُواهُوَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۵
شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه و من کان حیوته بالاخلاص و الصدق فهو حی بقلبه ینقل من دار الی دار. پس گفت: الاخلاص الذی لایکتبه الملکان ولایطلع علیه انسان.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۷
شیخ گفت فضل ما بر شما از آنست که شما با ما گویید و ما با او گوییم، شما از ما شنوید و ما از وی شنویم شما با ما باشید ما با او باشیم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۸
شیخ گفت: حقّیقة العبودیة شیئان: حسن الافتقار الی اللّه و هذا من باطن الاحوال و حسن القدوة برسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و هذا الذی لیس للنفس فیه نصیب و لاراحة. گفت: طوبی لمن کان له فی عمره نفس واحد، خنک آنکه او را در همه عمر نفسی صافی برآید و آن نفس ضد نفس باشد و هر کجا نفس غالب بود این نفس نباشد بلکه دود تنور بود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۰
از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ ماالفتوة؟ شیخ گفت: قال النبی صلی اللّه علیه ان ترضی لاخیک ما ترضی لنفسک. پس گفت حقّیقة الفتوة ان تعذر الخلق فیما هم فیه و من صحب الفتیان من غیر فتوة یفتضح سریعاً.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۱
شیخ گفت: ان اللّه تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.
پس گفت: کشش به از کوشش، تا کشش نبود کوشش نبود و تا کوشش نبود بینش نبود.
پس گفت: من طلبه بالعبودیة لایجده و من طلبه به یوشک ان یجده.
پس گفت: لوبسط بساط المجدوالفضل لدخل ذنوب الاولین و الاخرین فی حاشیة من حواشیه ولوبدت عین من عیون الجود الحقّ المُسیء بالمحسن.
پس گفت: درویشان نه ایشان‌اند اگر ایشان ایشان بودندی نه درویشان بودندی اسم ایشان صفت ایشان است هرکه بحقّ راه طلبد گذرش بر درویشان باید کرد که در وی ایشانند.
شیخ ما گفت: انقطع عن الکل حتی یکون لک الکل، پس گفت:
الذکر یمنعنی والجودیطمعنی
والحقّیمنع عن هذا و عن ذاکا
فلاوجود ولاذکر اسیر به
حتی فوآدی اذ نادیت ایاکا
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۲
شیخ ما را پرسیدند که یا شیخ کیف الطریق؟ شیخ گفت: الصدق و الرفق، الصدق مع الحقّ و الرفق مع الخلق و قداتفق المشایخ انّ المروءَةاحتمال زلل الاخوان ولایسود الرجل حتی یکون فیه خصلتان الیأس عما فی ایدی الناس وَالتغافل عما یکون منهم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۳
شیخ گفت: روزی مریدی را کی بمُراد مرساد کی هرکه مراد در کنار نهادند بدرش بیرون کردند و هرک در وایست و ناوایست خود ماند دست از وی بشوی که بلای خود و خلق گشت. پس گفت هر کسی را وایستی است و وایست ما آنست که مارا وایستی نبود،.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۵
شیخ گفت هفتصد پیر از پیران طریقت سخن گفته‌اند اول همان گفت که آخر، اما عبارت مختلف بود و معنی یکی بود کی التصوف ترک التکلف. و هیچ تکلف ترا بیش از تو نیست کی چون به خویش مشغول شدی ازو بازماندی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۶
شیخ را پرسیدند کی اگر کسی خواهد کی راه بی‌پیری برود تواند؟ شیخ گفت نتواند از آنکه کسی باید کی بدان راه رسیده تا او را بدان دلالت کند و در هر منزل می‌گوید این فلان منزلست، اینجا زیادت مقام باید کرد و اگر مهلکه جایی باشد بگوید کی حذر باید کرد و او را برفق دل می‌دهد تا او بقوّت دل آن راه می‌رود تا به مقصود رسد. و آنکس کی تنها رود چون دیوی باشد در میان بیابانی فرو مانده، نداند کی راه ازکدام جانب است چنانک حقّ عزّ و جلّ می‌فرماید کَالَّذِی اِستَهْوَتْه الشَّیاطِینُ فِی الَاْرضِ حَیرانَ و اصل این راه فرمان بردن پیر بود فان تطیعوه تهتدوا چون مرید پیر را فرمان بردار باشد همچنان بود کی خدای را طاعت دارد وَمَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد اَطاعَ اللّه، و الشیخ فی قومه کالنبی فی امته.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۷
شیخ گفت: ایاک و صحبة الاشرار ولاتنقطع عن اللّه بصحبة الاخیار.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۸
شیخ گفت: صحبت را شرطهاست، نیکوترین لباسی که بنده پوشد لباس تواضع است. و عزیز نگرداند بنده را مگر تواضع ومَن تواضَعَ للّه رَفَعَهُ اللّه و تواضع شکستگی بود و سرنهادن درین راه و کارها پدید ناآمدن و هیچ آفت بنده را در راه بتر از تکبر نیست و تکبر سرفرازی باشد و منی کردن چنانک ابلیس گفت انا خیر منه. و گویند ابلیس در بازارها می‌گردد و می‌گوید با مردمان نگر تامنی نکنی و نگویید من و بنگرید تا چه آمد بر من از تکبر و بزرگواری صفت اوست و هرکه با خداوند منازعت کند و در برابر آید قهرش کنند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۹
شیخ گفت: التصوف بالتلقین کالبناء علی السرقین، پس گفت هذا الامر لایخاط علی احد بالابرة ولایشد علیه بالخیط.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۰
شیخ گفت هرکه با ما درین حدیث موافقست او ما را خویش است اگر چه ازو تا ما مرحلهاست و هرکه هم پشت ما نیست درین حدیث او ما را هیچ کس نیست آنگه گفت قحط خدا آمده است، و هرگه که کاروانی را دیدی گفتی از هم کاران ما هیچ کس با شما بودند کی جامهای پاره پاره پوشند و آنگه با جمع خویش گفتی هم کاران ما اندکی‌اند و ایشان را در دوجهان کار نیست.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۳
شیخ گفت هر چند می‌کنیم مابدین بار خدای کلاه گوشۀ خود راست می‌نتوانیم کرد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۴
شیخ گفت در هر کاری کی بود یار باید و درین راه یاران بایند چنانک ترا بحقّ دلیلی می‌کنند و هرکجا کی فرومانی یاری دهند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۶
مُقری عبدالرحمن گفت کی مقری شیخ بود، کی شیخ روزی در سماع در حالتی بود و نعرها می‌زد و رقص می‌کرد در حلقۀ جمع، چون بنشست و ساکن گشت ما خاموش بودیم شیخ گفت هفتصد پیر در ماهیت تصوف سخن گفته‌اند تمامترین و بهترین همه قولها اینست کی استعمال الوقت بماهو الولی به.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۷
شیخ گفت: اهل الرسوم فی حیوتهم اموات و اهل الحقّایق فی مماتهم احیاء.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸۹
شیخ گفت هر کرا کی او باید اینجا باید آمد تا بُوی او شنود و آن مجلس‌های دیگر مجلس علمست و این مجلس حقّست ایشان در آن کلاه و جاه و عزّ جویند و اینجا کلاه و عزّ و جاه ا زخود دور می‌کنند. عزّ خداوند راست لله العزة جمیعاً به کلام خویش می‌گوید لم یَزَل که عزّ جمله مراست.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۰
شیخ گفت هر قرایی کی در سماع درویشان او بطّال طریقت است.