عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۱
شیخ مجلس می‌گفت در میهنه کاروانی بدانجا بگذشت شیخ گفت فرّخ این کاروان! سگکی بر انجا بگذشت گفت فرّخ این سگ! فردا در قیامت او را بر سگ اصحاب الکهف شرف خواهد بود کی وی این سخن را بشنید.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۵
شیخ گفت ای مسلمانان بدانید کی بی بار شما را بنخواهند گذاشت،اگر بار حقّیقت بردارید بنقد براحت افتید و فردا بیاسایید و گرنه باطلی بر گردن شما نهند کی نه در دنیا بیاسایید و نه در آخرت.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۸
شیخ گفت عزیزتر از سلیمان نیاید و ملک از وی عظیم‌تر نیامد با این همه بدست وی جز بادی نبود. وَلِسُلَیمانَ الرّیحَ آنگه قدر ملکتش بوی نمودند کی او را از تخت فروآوردند و صخرجنی را بر جای او نشاندند تا همان ملک که وی را بود وی نیز براند آنگه سلیمان را بوی باز نمودند که این مملکت کرای آن نکند کی بوی باز نگری،این را استحقّاق آن نیست که تو گویی هَب لی مُلکَّالا یَنْبَغی لِاَحدٍ مِنْ بَعْدی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۹۹
شیخ را پرسیدند کی دولت چیست؟ شیخ گفت درین معنی بسیار سخن گفته‌اند و ما می‌گوییم: الدولة اتفاق حسن. چون پدید آید آن عنایت ازلی باشد سبقت العنایة فی البدایة فظهرت الولایة فی النهایة همه رنگها را در دنیا کنند، دلها را رنگ در ازل کرد چنانک می‌فرماید صِبغَةَ اللّه وَمَن اَحْسَنُ مِنَ اللّه صِبْغَةً.
وَهَواک اوّلُ ما عرفت مِنَ الهوی
وَالقلبُ لایَنسی الحبیبَ الاَوّلا
این دولت از آن جمله نیست که او را بسوزن بتوان دوخت یا برشته توان بست یا به میزان برتوان سخت چون نبود نبود. بیت:
آنرا که بیامدست دنیا آمد
دانی که بیامده چو آورده نبود
یکی بر پای خاست، گفت ای شیخ پس ما را چه تدبیر؟ شیخ گفت التدبیرُ فی العقلِ تَدمیرٌ والتدبیر فی العِشقِ تَزویر هیچ خطایی بتر از آن نبود کی در حقّ دوست و خداوندِ خویش بادشمن خود تدبیر کنی،تدبیر صفت نفس است و نفس دشمنست، اگر تدبیر خواهی کرد با زیرکی باید کرد و از اول عهد تا منقرض عالم زیرک تر از مصطفی صلی اللّه علیه نبود ونخواهد بود، تدبیر با وی کن و بنگر تا چه گفته است برآن رو و از آنچ نهی کرده است از آن دور باش.
گفتار دراز مختصر باید کرد
وزیار بدآموز حَذَر باید کرد
یار بدآموز تو نفس تو است اَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذ اِلهَهُ هَویهُ تا تو باتویی هرگز راحت نیابی نفسُک سِجُنک اِن خرجتَ منها وقعتَ فی راحةِ الاَبَد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۱
شیخ را درویشی گفت یا شیخ دعایی در کار ما کن. شیخ ما گفت هیچ کار را مشاییاکی شایستۀ هر کار که گشتی در بند آن ماندی و آن حجاب تو گشت از خدای تو، قاعدۀ بندگی برنیستی است تا ذرۀ اثبات در صفات تو می‌ماند حجاب می‌ماند. اثبات صفات خداوند است ونفی صفات بنده. موسی گفت فَارسِلْ اِلی هرُون نه از نبوت می‌گریخت ولکن نفی را ذوق یافته بود می‌گفت ما را هم درین نیستی بگذار که از بود خود سیر گشته‌ایم و بلاهای بسیار کشیده‌ایم، گفتند نبوت را نفی خلقیت می‌باید کی رسول صلی اللّه علیه و سلم همچنین گفت در غار کی یا جبرئیل ما را همچنین بی سر و پای بگذار و او می‌گفت اِقَرأ واو می‌گفت اَنا لَستُ بِقاریءٍ اینجا بزرگان و دنیاداران هستند ازمزدور خدیجه و یتیم بوطالب چه می‌خواهی؟
سودت نکند بخانه در بنشستن
دامنت بدامنم بباید بستن
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۲
شیخ گفت پادشاهان بنده نفروشند شما جهد کنید تا بنده شوید چون او به بندگی بپذیرفت و خطاب یاعبادی شنوانیدکار شما از قیاس و تصرف درگذشت.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۳
یکی گفت یا شیخ بنده به گناه از بندگی بیفتد؟ شیخ گفت چون بنده بودنه، پدر ما آدم چون بنده بود به گناه از خداوند بنه افتاد بندۀ او باش هر کجا خواهی باش ذَنبٌ مَعَ الافتقارِ خَیرٌ من طاعَةٍ مَعَ الاِفْتِخار آدم افتقار آورد و ابلیس افتخار لولا العصاة لَضاعَ رحمة اللّه.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۴
شیخ روزی سخن می‌گفت گفت سر درین سخن جنبانید تا روز قیامت از شما سؤال کنند که شما کیستید گویید سر جنبانان سخن کسهای تویم تا به نقدبند از شما بردارند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۵
شیخ را سؤال کردند ازین آیت که وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَیَختارُ شیخ گفت اختیار کردۀ خداوند می‌باید، شایسته وآراستۀ خداوند می‌باید، اختیار بنده بکار نیاید ما آن بهتر باشیم کی نباشیم، اگر کششی پدید آید بنده بدان کشش آراسته گردد و پیراستۀ کوشش گردد وشایستۀ بینش گردد چون بینا گشت شنوا گردد آنگه با او گوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرحَمتِه فَبِذلِک فَلیَفرحوا هَوَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ بگوی بفضل و رحمت ما شاد باش کی بدین نازیدن ترا بهتر از هرچ گرد کنی ما را گفت هُوَ خیرٌ یا ابنَ ابی الخیر ما شما را می‌گوییم هُوَ خیر. هرکسی به چیزی می‌نازند: گروهی به دنیا گروهی به عقبی گروهی به درجات گروهی به حسنات، ما می‌گوییم شما را کی این همه نبود و او بود و هست و باشد. بوالقاسم بشر یاسین در میهنه پیرزنان را این ذکر در آموختی: یاتو، یا همه تو، یا همه تورا. وحدک لاشریک لک و این جمله آنست کی حقّ تعالی گوید هُوَ خَیرٌ مِمّا یجمعُون ای مسلمانان غریب شد کسی کی ازین بویی دارد و یا کسی که از خودی خود سیر آمده است. سخن کی گشاید بر نیاز کسی گشاید کی بُوی گرفتاری دارد، نیاز می‌باید! نیاز خواستی بود،خواست بکار نیاید، نیاز مغناطیس است کی اسرار حقّیقت را بخود کشد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۷
شیخ گفت ای مسلمانان تا کی از من و من شرم دارید مکنید چیزی کی در قیامت نتوانید گفت اینجا مگویید کی آن بر شما وبال باشد این منیت دمار از خلق برآرد این منیت درخت لعنتست. اول کسی کی گفت من درخت لعننت آن من بود. هرکه می‌گوید من ثمرۀ آن درخت بدو می‌رسد و هر روز از خدای دورتر می‌شود..
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰۸
شیخ را پرسیدند از تفسیر این خبر تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ شیخ گفت یک ساعت اندیشه از نیستی خود بهتر از یک ساله طاعت باندیشۀ هستی خویش.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۲
شیخ گفت مرد را همه چیز بباید از بزرگان این سخن را تفسیر کرده است کی مرد باید کی بهمۀ کوی‌ها رسیده بود و آزموده تا دلش به هیچ چیز باز ننگرد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۳
شیخ گفت هرکه بخویشتن نیکو گمانست خویشتن را نمی‌شناسد و هر که بخدای بداندیش است خدای را نمی‌شناسد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۴
شیخ گفت: لولا ان العفو احب الاشیاء الی اللّه تعالی لما ابتلی بالذنب احب الخلق الیه یعنی آدم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۶
شیخ ما گفت برنج در رنج توان افزود و لکن در روزی نتوان افزود آن به بخشش بود نه بکوشش.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱۸
شیخ گفت: من عاجل اللّه بالصدق کتب له منشور الولایة.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۱
شیخ گفت حقّ سبحانه و تعالی باک ندارد کی صدهزار صاحب نفس را فدای صاحب دلی کند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۳
شیخ گفت سلیمان گفت هَب لی مُلْکاً او را آن ملک بدادند چون آفت ملک بدید وبدانست که آن سبب دوریست نه سبب نزدیکی به حضرت گفت لایَنبَفی لَاحدٍ مِنْ بَعدی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۴
شیخ گفت چون مرد به راه تجرید رسید ملک سلیمان او را معلوم نیاید و اگر به تجرید نرسیده است فضلۀ سر آستین که زیادت از دست بود معلوم او بود که امیرالمؤمنین عمر خطاب رضی اللّه عنه در بازار فضلۀ سر آستین بکارد ببرید.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲۵
شیخ گفت: ینبغی ان یکون لک وارد ولایرد.