0 امتیاز
238 بازدید
در توضیح و تفسیر توسط

1 پاسخ

+1 امتیاز
توسط (28.8هزار امتیاز)
انتخاب شده توسط
 
بهترین پاسخ

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم

کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد

می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو

تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم

بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن روان عاشق از تیره شب ننالد

داند که روز گردد روزی شب شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم

شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم

مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم

همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکرفروش مصری حال مگس چه داند

این دست شوق بر سر وان آستین فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی

تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان

* منظور شاعر در بیت مذکور این است که نباید عاشقان را ملامت کرد زیرا این کار سودی ندارد بلکه باید دلدارها و دلستان ها را نصیحت کرد زیرا آنها هستند که دل از عاشقان می برند.

به پرسش و پاسخ (گوهرین) خوش آمدید، اینجا مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران این مجموعه است. برای استفاده از تمامی امکانات لطفا ثبت نام نمایید.

363 سوال

311 پاسخ

73 دیدگاه

152 کاربر

...