گوی میدان محبت سر اهل نظر است
گرد این عرصه مگردید که سر در خطر است
سینهٔ تنگ پر از آه و تنگ پردهٔ راز
چون کنم آه که یک پرده و صد پرده در است
چو هنر سوز تو گه دود برآرد ز جهان
که بسوزی تو و دود از تو نخیزد هنر است
شاید شاعر(محتشم کاشانی) از اینکه گفته وقتی بسوزی و دود حاصل از سوختنت را کسی نبیند این هنر است، منظورش تاب آوردن در سختی ها و بلاها است و اینکه انسان باید صبور و شکیبا باشد.