به نظر من شاعر در این شعر برای خونهای به ناحق ریخته تمثیل آورده، می گوید عقب مغازه ی قصابی گاوی هست که سربریده اش غرق در خون است و گویی دکان را در گرو این سر خونین گرفته است.با این وضع در دکان قصابی، یعنی عادی بودن سر بریده ی حیوان، برای کسانی که اهل تفکر هستند، دیگر خون شدن دل دیگران چه اهمیتی دارد؟زیرا هزاران خون بناحق ریخته به اندازه ی دانه ی جویی اهمیت ندارد چه رسد به اینکه از نگرانی و خون به دل شدن دیگران ناراحت بشوند.
این برداشت من از این رباعی بود، اگر اشتباه برداشت کرده ام حتما تذکر بدهید.ممنونم.