0 امتیاز
270 بازدید
در نقد و تحلیل توسط

1 پاسخ

0 امتیاز
توسط (28.8هزار امتیاز)
ویرایش شده توسط

غزل ۱۶۷۲ دیوان شمس

روزِ باران است و ما جو می‌کَنیم

 بر امیدِ وَصلْ دستی می‌زَنیم

 ابرها آبِسْتن از دریایِ عشق

 ما زِ ابرِ عشقْ هم آبِسْتَنیم

 تو مگو مُطرب نِیَم دستی بِزَن

 تو بیا، ما خود تو را مُطرب کُنیم

 روشن است آن خانه، گویی آنِ کیست؟

 ما غُلامِ خانه‌هایِ روشنیم

 ما حِجابِ آبِ حیوانِ خودیم

 بر سَرِ آن آبْ ما چون روغَنیم

آب حیات قبله‌گاه کسانی است که مشتاق «جان» اَند امّا وقتی بعضی از علایق و شهوات مانع رسیدن انسان به این آب شود،مانند آن است که حجاب و مانعی بین انسان و پروردگار وجود دارد.مولانا این افراد را به روغن روی آب تشبیه کرده که نمی توانند در آب حل و با اجزای آب یکی شوند بلکه روی آب شناور می مانند.

ز آب حیوان، هست هرجان را نوری **** لیک آبِ آبِ حیوانی تویی (مثنوی)

به پرسش و پاسخ (گوهرین) خوش آمدید، اینجا مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران این مجموعه است. برای استفاده از تمامی امکانات لطفا ثبت نام نمایید.

360 سوال

308 پاسخ

69 دیدگاه

140 کاربر

سوالات مشابه

0 امتیاز
1 پاسخ 17 بازدید
0 امتیاز
1 پاسخ 78 بازدید
سوال شده ژوئیه 18, 2023 در توضیح و تفسیر توسط بی نام
0 امتیاز
1 پاسخ 34 بازدید
سوال شده مارس 14, 2023 در توضیح و تفسیر توسط بی نام
...