0 امتیاز
70 بازدید
در توضیح و تفسیر توسط

1 پاسخ

+1 امتیاز
توسط (28.9هزار امتیاز)
انتخاب شده توسط
 
بهترین پاسخ

پیمان‌شکن نگار من آن ترک لشکری

بگرفت خوی لشکری و شد ز من بری

من دل به لشکری ز چه دادم به خیر خیر

هشیار مرد، دل نسپارد به لشکری

او خود سپاهی است و رود، چون رود سپاه

گوید مرا که بنشین وز هجر خون گری

هر دم ز هجر آن رخ چون سیم نابسود

یاقوت سوده بارم بر زر جعفری

آنکه گرم ببینی خسته ز درد هجر

براین تن پرآفت من رحمت آوری

تا بود صف شکست و کمند و کمان گرفت

ایدون گمان کند که چنین است دلبری

قلب سپاه را نشناسد ز قلب دوست

قلب تو بر درد چو به جولانش بگذری

شاعر: ملک الشعرای بهار

شاعر از دلدارش سخن می گوید.او را به سربازی تشبیه کرده که بی مهابا به قلب لشکرمی زند و دوست و دشمن نمی شناسد.دلبری های این دلبر مثل حمله های یک سرباز  شجاع به قلب دشمن است همه را از میدان به درمی کند.

به پرسش و پاسخ (گوهرین) خوش آمدید، اینجا مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران این مجموعه است. برای استفاده از تمامی امکانات لطفا ثبت نام نمایید.

368 سوال

314 پاسخ

76 دیدگاه

168 کاربر

سوالات مشابه

0 امتیاز
1 پاسخ 274 بازدید
0 امتیاز
1 پاسخ 21 بازدید
0 امتیاز
1 پاسخ 70 بازدید
+1 امتیاز
1 پاسخ 68 بازدید
سوال شده نوامبر 17, 2022 در توضیح و تفسیر توسط بی نام
0 امتیاز
1 پاسخ 234 بازدید
...