0 امتیاز
55 بازدید
در توضیح و تفسیر توسط
توسط (28.9هزار امتیاز)
یار شُدم، یار شُدم، با غَمِ تو یار شُدم
تا که رَسیدم بَرِ تو، از همه بیزار شُدم

گفت مرا چَرخِ فَلَک، عاجِزَم از گَردشِ تو
گفتم این نُقطه مرا کرد که پَرگار شُدم

غُلغُله‌ای می‌شِنَوم، روز و شب از قُبّهٔ دل
از رَوِشِ قُبّهٔ دل، گُنبَدِ دَوّار شُدم

تا که فُتادم چو صدا، ناگَهْ در چَنگِ غَمَت
از هَوَسِ زَخْمهٔ تو، کَم زِ یکی تار شُدم

دُزدَد غَمْ گَردنِ خود، از حَذَرِ سیلیِ من
زان که من از بیشهٔ جان، حِیْدَرِ کَرّار شُدم

تا که بِدیدم قَدَحَش، سَرْدِهِ اوباش مَنَم
تا که بِدیدم کُلَهَش، بی‌دل و دَسْتار شُدم

تا که قَلَنْدَردلِ من، داد میِ مُذهِلِ من
رَقص کُنان، دَلْق کَشان، جانِبِ خَمّار شُدم

گفت مرا خواجه فَرَج «صبر رَهانَد زِ حَرَج»
هیچ مگو کَزْ فَرَج است این که گرفتار شُدم

چَرخْ بِگَردید بَسی، تا که چُنین چَرخ زَدَم
یارْ بِنالید بَسی، تا که دَرین غار شُدم

نیم شبی هَمرهِ مَه رویْ نَهادم سویِ رَهْ
در هَوَسِ خوبیِ او، جانِبِ گُلْزار شُدم

گاه چو سوسن پِیِ گُل، شاعر و مَدّاح شُدم
گاه چو بُلبُل به سَحَر، سُخرهٔ تکرار شُدم

زَوْبَعِ اندیشه شُدم، صد فَن و صد پیشه شُدم
کارِ تو را دید دِلَم، عاقِبَت از کار شُدم

پاسخ شما

نام شما برای نمایش - اختیاری
حریم شخصی : آدرس ایمیل شما محفوظ میماند و برای استفاده های تجاری و تبلیغاتی به کار نمی رود
به پرسش و پاسخ (گوهرین) خوش آمدید، اینجا مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران این مجموعه است. برای استفاده از تمامی امکانات لطفا ثبت نام نمایید.

368 سوال

314 پاسخ

76 دیدگاه

168 کاربر

...