ای در سر زلف تو پریشانیها
واندر لب لعلت شکرافشانیها
گفتی ز فراق ما پشیمان گشتی
ای جان چه پشیمان که پشیمانیها
زلف از اصطلاحاتی است که در ادبیات و شعر عاشقانه و عارفانه کاربرد بسیار فراوان داشته است. این اصطلاح در منابع عرفان و تصوف فاقد تعابیر جامع و مانع است اما شاعران فارسی گو در اشعار خویش تعابیری لطیف, باریک, دقیق و مفصل از زلف ارائه نموده اند. زلف چهار تعبیر و معنای عمده دارد: کثرات.و تعینات در مراتب هستی1-حجاب وجه غیبی احدیت و حاجب درگاه جمال و جلال الوهیت2-تجلیات جمالی و جلالی ذات لابشرط غیب الغیوب3-طریقت سلوک و ریسمان و کمند هدایت ربوبی
در این رباعی مولانا به پریشانیهای زلف یار اشاره می کند شاید مقصودش حجابی است که بین او و معشوق قرار دارد و باعث جدایی شده است و معشوق از این فراق پشیمان است و گلایه دارد.