آنچه پیش است اگر جمله بدانید شما
روز و شب خون ز ره دیده فشانید شما
دیده دل بگشایید و نکو درنگرید
می رود عمر، چه در بند جهانید شما
چون روی از پی دنیی، برود دین از دست
وز پی سود جهان، بس به زیانید شما
پیش دارید یکی راه عجب دور و دراز
نیک کوشید در این راه نمانید شما
هیچ کس نیست که این راه ندارد در پیش
گورها را نگرید ار به گمانید شما
اگر از قوس قضا تیر اجل بر تو رسد
بهر آن تیر، یقین، جمله نشانید شما
ای نسیمی چو تو خورشید برآمد به جهان
این همه ذره بدان نور نهانید شما
شاعر: نسیمی
این شعر انسان را به یاد مرگ می اندازد.شاعر می گوید عمر انسان تمام می شود و انسان غافل هنوز در بند دنیاست و از یاد آخرت غافل است.او هشدارمی دهد و می گوید عمر می گذرد چرا هنوز به فکر دنیا و مادیات هستید؟