قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در مدح وزیر زاده ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی.قصیده را با گفتگو با گلها شروع کرده و بعد به مدح ابوالفتح پرداخته و در پایان با اشاره به جشن سده شعر را تمام کرده:
شب سدهست یکی آتش بلندافروز
حقست مر سده را بر تو، حق آن بگزار
همیشه تا که بود زیر ما زمین گردان
چنانکه بر زبر ماست گنبد دوار
دو چیز دار ز بهر دو تن نهاده مقیم
ز بهر ناصح تخت و ز بهر حاسد دار