0 امتیاز
13 بازدید
در توضیح و تفسیر توسط
۹
قبل توسط (12.1هزار امتیاز)
صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است
ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدست

صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی
وان سبزه ی خط زان لب دلجوی دمیدست

زاغ از قبل شاخ خزید ست بکنجی
وان خال سیه نیز برخ گوشه گزیدست

بر روی تو گل دیده و در کوی تو گلبن
کاین دست بسر بر زده آن جامه دریدست

ما را طمعی هست ولی زان لب شیرین
حلوا بکسی ده که محبت نچشیدست

گل بر سر آن زن که بگلزار محبت
خاریش بپا از غم یاری نخلیدست

تشریف سرم پای تو بس خلعت دیبا
زیبا بود آنرا که گریبان ندریدست

غافل گذرد عمر نشاط از تو و روزی
این رشته ببینی که بنا گاه بریدست

زنهار بغفلت مبر ایام که نا گاه
تا در نگری زین قفس این مرغ پریدست

نشاط اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/119216

پاسخ شما

نام شما برای نمایش - اختیاری
حریم شخصی : آدرس ایمیل شما محفوظ میماند و برای استفاده های تجاری و تبلیغاتی به کار نمی رود
به پرسش و پاسخ (گوهرین) خوش آمدید، اینجا مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران این مجموعه است. برای استفاده از تمامی امکانات لطفا ثبت نام نمایید.

360 سوال

308 پاسخ

69 دیدگاه

140 کاربر

سوالات مشابه

0 امتیاز
1 پاسخ 452 بازدید
+1 امتیاز
1 پاسخ 1.5هزار بازدید
+1 امتیاز
1 پاسخ 65 بازدید
...