هوش مصنوعی: بحر طویل نوعی شعر یا نثر موزون در ادبیات فارسی است که بیشتر برای بیان مطایبات و فکاهیات به کار می‌رود، اما در برخی موارد برای مرثیه‌ها و مناظره‌های جدی نیز استفاده شده است. این قالب از تکرار غیرمحدود پایه‌های عروضی (به ویژه «فعلاتن») تشکیل می‌شود و به جای مصراع‌های مساوی و بیت، از بندهای تکرارشونده با قافیه و ردیف مشخص استفاده می‌کند. قدیمی‌ترین نمونه‌ی آن به دوره‌ی صفویه برمی‌گردد. مثال ارائه‌شده از ابوالقاسم حالت، داستان طنزآمیز یک مرد دهاتی است که با آسانسور آشنا می‌شود و آن را به‌عنوان جادو تصور می‌کند.
رده سنی: 12+ متن شامل مفاهیم ادبی و طنز است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، داستان مثال‌زده‌شده دارای طنز اجتماعی است که مخاطبان نوجوان و بزرگسال بهتر آن را درک می‌کنند.

بحر طویل

بحر طویل نوعی شعر یا نثر موزون در ادبیات فارسی است. قالب بحر طویل بیشتر برای بیان سخنان طنز یا هزل کاربرد دارد. اما برخی شعرهای جدی‌تر مانند مرثیه‌ها و مُناظره‌ها نیز با قالب بحر طویل نوشته شده‌اند.

بحر طویل شعری را گویند که از تکرار غیر محدود پایه‌های عروضی ساخته شود و در حقیقت یک تفنن ادبی است که گاهی شعرا در آن طبعی آزموده و به آن صورت مطایبات و فکاهیاتی را به نظم آورده‌اند. در تعزیه ها و نوحه سرایی های قدیم نیز این شیوه ضمن محاورات و تقریرات به کار رفته است. هر چند بحر طویل را با تکرار اغلب افاعیل عروضی می‌توان ساخت، لیکن «فعلاتن» بیشتر در ساخت این نوع ادبی به کار گرفته شده‌است.

بحر طویل قالبی شعری است که در آن برخلاف سایر قالب‌های شعر سنتی فارسی، مصراع‌های مساوی و بیت وجود ندارد. در عوض، بحر طویل از یک یا چند قسمت با نام بند تشکیل می‌شود که در هر بند یکی از افاعیل معین عروضی به تعداد دلخواه تکرار می‌شود. هر بند به بخش های هماهنگ که گاه مسجّع و هم قافیه هستند تقسیم شده‌است. معمولا پایان بندها را قافیه و ردیفی که در پایان همه بندها تکرار می‌شود مشخص می‌کند.

سرودن بحر طویل از دوره صفویه به بعد مرسوم شده‌است. قدیمی‌ترین نمونه بحر طویل نامه‌ای است به ظاهر منثور که در کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» (۸۸۱ قمری) تألیف سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین مرعشی ضبط شده اما از نظر شکل و وزن، بحر طویل محسوب می‌شود.

بحر طویلی از ابوالقاسم حالت:

آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزل‌خوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی.

در خیابان به بنائی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظر و چشم بدان دوخت زمانی.

ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دکمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر و زبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همان‌طور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد و این مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن. مردک بیچاره به یکباره گرفتار تعجب شد و حیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره‌اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی.

پیش خود گفت: که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسون‌کاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی.

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تصنیف
گوهر بعدی:تضمین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.