قصه مرغ سبز زیبا

یه مرغ سبز زیبا
رو بوم ما نشسته
غریب و گیج و تنها
چشم تو افق‌ها بسته
بالش غبار گرفته
کوچک و ریز و میزه
و پا و نوکش رنگ خونه
مرغه چقد تمیزه
مثِ که میخواد بخونه
نوک میزنه به پایش
پس چرا مانده ساکت؟
در نمیاد صدایش
مرغ قشنگ خسته
خار مگه رفته پایت؟
دلت میخواد بخونی؟
یادت رفته صدایت؟
مرغه پرشو واکرده
نوک میزنه به بالش
مث که تنش میخواره
وه! چه قشنگه خالش
مرغ قشنگ غمگین
واکن زبون لالت
مث که دلت به جا نیس
چه خبره تو خیالت؟
مرغه سرشو بالا کرد
تو باغ ما نیگا کرد
مگه باغ ما چه توشه؟
که سرتا پات گوشه؟
مگه باغ ما چه کرده
چشات چرا میگرده؟
مرغه! چته
میلرزی
نکنه از ما میترسی؟
ترست از ما به جا نیس
غریبه میون ما نیس
خونه ی ما نداره کینه
همش باغه و چینه
مرغه حالش خرابه
همش تو پیچ و تابه
مرغه! اووی .. مرغه
خوشگل نوک و پا سرخه
مرغه عرق نشسته
نوکش میشه واز و بسته
مرغ کوچک
تموم کرد
حیونکی مرغ خسته

ترانه سرا: منوچهر آتشی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قاشق
گوهر بعدی:قطار بچه ها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.