یادم میاد کوچولو بودم
یادم میاد کوچولو بودم
دلم میخواست همیشه
بذارنم به مدرسه،
مامان می گفت نمی شه
وقتی که هفت ساله شدی
می ذارمت دبستان
برات بابا جون می خره
کتاب و کیف و لیوان
وقتی که هفت ساله شدی
می ذارمت دبستان
برات بابا جون می خره
کتاب و کیف و لیوان
ب و آ
ب و آ
میشه بابا
م و آ
م و آ
میشه مامان
ب و آ
ب و آ
میشه بابا
م و آ
م و آ
میشه مامان
من ندیدم گل مثل تو ماشالا
چشم نخوره این گل من ایشالا
من ندیدم گل مثل تو ماشالا
چشم نخوره این گل من ایشالا
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
دلم میخواست همیشه
بذارنم به مدرسه،
مامان می گفت نمی شه
وقتی که هفت ساله شدی
می ذارمت دبستان
برات بابا جون می خره
کتاب و کیف و لیوان
وقتی که هفت ساله شدی
می ذارمت دبستان
برات بابا جون می خره
کتاب و کیف و لیوان
ب و آ
ب و آ
میشه بابا
م و آ
م و آ
میشه مامان
ب و آ
ب و آ
میشه بابا
م و آ
م و آ
میشه مامان
من ندیدم گل مثل تو ماشالا
چشم نخوره این گل من ایشالا
من ندیدم گل مثل تو ماشالا
چشم نخوره این گل من ایشالا
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
حالا دیگه، حالا دیگه باسوادم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:هاجر عروسی داره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.