۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

رهنمایی چون کنم در دیدن او دیده را؟
حاجت تعلیم نبود مردم فهمیده را

هر کسی بیرون نمی آرد سری از زلف او
شانه داند معنی این مصرع پیچیده را

گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد، ولی
نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را

در زمان طالع ما تیره روزان بس نشد
فتنه زاییدن شب گیسو به خون غلتیده را

التفات و مهربانی را عبث ضایع مکن
مشکل است اصلاح کردن خاطر رنجیده را

دیده را از دیدن رویت تسلی ساختم
چون دهم تسکین نمی دانم دل نادیده را؟

عیب شاکر کی شود ظاهر سلیم از شعر فهم؟
با محک نشناخت هرگز کس زر دزدیده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.