هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج شاعر در برابر آفتاب زندگی سخن می‌گوید. او خود را مانند سبزه و شبنم می‌داند که در راه معشوق فدا می‌شود. شاعر از ابری که بر سرش سایه افکنده گله می‌کند و معجزه‌ی عیسی را در برابر زخم‌هایش ناتوان می‌بیند. او آرزو می‌کند که کسی دل سنگی‌اش را نرم کند و در نهایت، به قدرت خداوند پناه می‌برد و امیدوار است که ابر دست او را شاد کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۵

کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا
سر بود در راه او چون قطره ی شبنم مرا

من که همچون سبزه ام هر شبنم آب زندگی ست
از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا

معجز عیسی ز زخم سینه ی من عاجز است
کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا

تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم
کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا

در قیامت ساقی کوثر اگر جامی دهد
کافرم گر باشد از آشوب محشر غم مرا

ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست
مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا

سوخته گر آتش غم شاخسارم را سلیم
می تواند کرد ابر دست او خرم مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.