هوش مصنوعی: این شعر از عشق و جنون ناشی از آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق می‌تواند زیبایی‌های غیرمنتظره در سختی‌ها بیافریند. همچنین، شاعر بیان می‌کند که بهشت در مقایسه با عشق ارزشی ندارد و از بیان رنج‌های خود به دیگران خودداری می‌کند. در پایان، شاعر به اشتیاق خود برای دوستان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۹

چو غنچه جمع کن از خار عشق دامان را
به دست چاک مده همچو گل گریبان را

به فکر عشق بنازم که خوب پیدا کرد
برای قفل جنون، پره ی بیابان را

بهشت به ز سر کوی او نخواهد بود
کسی که یافته این را، چه می کند آن را

ازو مپرس حدیث سیاه بختی ما
که سرمه دان نکند هیچ کس نمکدان را

سلیم تا به کی از شوق دوستان عراق
چو ابر، گل کنم از گریه خاک گیلان را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.