هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از مفاهیمی مانند عشق، جدایی، رنج و امید سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق به یار می‌نالد و از تلاش برای رسیدن به مقامات معنوی صحبت می‌کند. تصاویری مانند گل، خاک، نقش پا، کوه و صحرا برای بیان احساسات عمیق به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۴۸

پایه ی نعش مرا یار من از جا برداشت
آخر از خاک مرا آن گل رعنا برداشت

در رهش هیچ کس از خاک مرا برنگرفت
نقش پا را نتواند کسی از جا برداشت

بگذر از هستی و خود را به مقامی برسان
تا درین ره ننهی سر، نتوان پا برداشت

کوه و صحرا همه گلزار شد از گریه ی من
مژه ام منت ابر از سر دنیا برداشت

ساقی از بزم برون رفت و دلم با خود برد
از پی باده مگر رفت که مینا برداشت؟

رفت آن سرو روان چون سوی گلزار سلیم
بلبل از دامن گل دست تمنا برداشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.