هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساسات عمیق و دردهای عاطفی خود سخن میگوید. او از ریزش اشکهای بیتاب، سوختن خانهاش، و دوری از عقل در آشفتگیهایش میگوید. همچنین، به نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره میکند. این شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق است که نشاندهندهی غم و اندوه شاعر است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاطفی و عاشقانهی عمیق است و درک برخی از استعارهها و مفاهیم آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عاطفی و اندوه نیاز به درک و تجربهی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
شمارهٔ ۲۷۸
در دلم بگذشت و چشمم اشک بی تابانه ریخت
زاهدی را گویی از کف سبحه ی صد دانه ریخت
خانه ام با سوختن خو کرده، گویا روزگار
رنگ این ویرانه از خاکستر پروانه ریخت
دست عقل از حلقه ی آشفتگانم دور کرد
همچو مویی کز سر زلف بتان از شانه ریخت
از سر دنیا دل من خوشی به آسانی گذشت
مشت خاکی گویی از دامان این دیوانه ریخت
نیست ممکن کز سرشک دیده، دل رامم شود
چند بتوان در ره مرغ هوایی دانه ریخت
چشم مست او نگاهی کرد سوی من سلیم
در بن هر موی من پنداشتی پیمانه ریخت
زاهدی را گویی از کف سبحه ی صد دانه ریخت
خانه ام با سوختن خو کرده، گویا روزگار
رنگ این ویرانه از خاکستر پروانه ریخت
دست عقل از حلقه ی آشفتگانم دور کرد
همچو مویی کز سر زلف بتان از شانه ریخت
از سر دنیا دل من خوشی به آسانی گذشت
مشت خاکی گویی از دامان این دیوانه ریخت
نیست ممکن کز سرشک دیده، دل رامم شود
چند بتوان در ره مرغ هوایی دانه ریخت
چشم مست او نگاهی کرد سوی من سلیم
در بن هر موی من پنداشتی پیمانه ریخت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.