هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد فراق، عشق نافرجام، و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی دنیا، ناامیدی، و گذر زمان شکایت دارد و به مفاهیمی مانند انتقام، عطا، و رازهای جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند انتقام و رنج نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۹۲

کاروان اشک هرگه بی توام از دل گذشت
تا به مژگان از غبار خاطرم در گل گذشت

انتقام خویش خون بی گناهان می کشد
نیستم آگه که بعد از من چه بر قاتل گذشت

در غم عشق بتان راز جهان از من مپرس
غرقه ی دریا، چه می داند چه بر ساحل گذشت

رهرو عشق ترا مقصد نمی دانم کجاست
این قدر دانم که همچون راه از منزل گذشت

برق دامن می کشد از خرمن امید ما
حیف اوقاتی که در تحصیل این حاصل گذشت

بس که از بیم عطا کفران نعمت می کنند
از سرشک منعمان آب از سر سایل گذشت

لذت آسودگی در خاک و خون غلتیدن است
بعد آسایش نمی دانم چه بر بسمل گذشت

از گران خیزی بیابان را به تنگ آورده ام
کاروان نقش پا هم از من کاهل گذشت

شمع را فانوس حاجت نیست کز منع غرور
باد نتواند به پیرامون این محفل گذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.