۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

هما به طالع من بال و پر ز بوم گرفت
نسیم گل به رهم عادت سموم گرفت

به روز حشر ترا دادخواه چندان نیست
که دامن تو توانم در آن هجوم گرفت

چو عزم غارت من کرد، اول از دستم
جنون عشق تو سررشته ی رسوم گرفت

فروغ حسن تو هرجا که زور پنجه نمود
ز سنگ، آینه ی آب را به موم گرفت

سلیم، مانع آه دلم نشد ناصح
چگونه روزن مجمر توان به موم گرفت؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.