۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۸

اضطراب شعله را داغم به گلخن می دهد
پیچ و تاب رشته را زخمم به سوزن می دهد

آسمان را سوخت برق آه من، اینش سزاست
شعله را هرکس که جا در زیر دامن می دهد

در دیار ماست از بس بدشگون اسباب کین
هرکه دارد تیر و شمشیری، به دشمن می دهد

بس که با تاریکی این خانه عادت کرده ام
چشم نگشایم که آن یادی ز روزن می دهد

باغبان بر رغم بلبل، از صف نامحرمان
هرکه چشم زاغ دارد ره به گلشن می دهد!

معنی تسلیم بر هرکس شود روشن سلیم
همچو شمع از هر نسیمی تن به مردن می دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.