هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد فراق، عشق نافرجام و رنجهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر از دلباختگی، وعدههای بربادرفته و رنجهای روحی خود مینالد و از روزگار تلخ خود شکایت دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و غمانگیز است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ۵۲۰
ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد
افغان که مهر سلیمان ز کف در آب افتاد
به وعده کار فتاده ست عاشقان ترا
گذار قافله ی تشنه بر سراب افتاد
گذشت هجر به من، تا وصال او چه کند
چراغ صبحم و کارم به آفتاب افتاد
رخ تو از عرق شرم می برد هوشم
لطیف تر بود آن گل که در گلاب افتاد
سلیم، هند جگرخوار خورد خون مرا
چه روز بود که راهم به این خراب افتاد
افغان که مهر سلیمان ز کف در آب افتاد
به وعده کار فتاده ست عاشقان ترا
گذار قافله ی تشنه بر سراب افتاد
گذشت هجر به من، تا وصال او چه کند
چراغ صبحم و کارم به آفتاب افتاد
رخ تو از عرق شرم می برد هوشم
لطیف تر بود آن گل که در گلاب افتاد
سلیم، هند جگرخوار خورد خون مرا
چه روز بود که راهم به این خراب افتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.