هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، رنج‌های آن، و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از ناشنیده ماندن سخنانش، آزردگی از معشوق، و اسارت در عشق شکایت دارد. همچنین، به ناتوانی در درمان دردهای عشق و بی‌فایده بودن تسلی‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای کودکان قابل درک یا مناسب نباشد.

شمارهٔ ۵۹۱

مرا معانی کوتاه، دلپسند نباشد
چو کر نمی شنوم تا سخن بلند نباشد

اگر بود ز من آزرده مدعی عجبی نیست
ز مومیایی، راضی شکسته بند نباشد

خراب گرمی هنگامه ی پیاله کشانم
که غیر دانه ی سبحه درو سپند نباشد

به قید عشق درآی و خلاص شو که درین دشت
حصار صید بجز حلقه ی کمند نباشد

کسی که دید ترا، بست دیده از همه عالم
اسیر عشق تو مشکل که چشم بند نباشد

در آن دیار که باشد سلیم رسم جدایی
دم مسیح به بیمار سودمند نباشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.