۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۳

از دل برون نکرده خیال جفا هنوز
گرگ آشتی ست یوسف ما را به ما هنوز

روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم
بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز

وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن
باد صبا نبود به گل آشنا هنوز

کشتی شکست و از سر من آب هم گذشت
بر سر هزار منتم از ناخدا هنوز

از چاشنی فقر خبردار نیستی
شکر نخورده ای ز نی بوریا هنوز

شد پخته نان هرکسی از آسمان و ما
آبی نخورده ایم درین آسیا هنوز

خاک سلیم در سر کویش به باد رفت
ترک جفا نمی کند آن بی وفا هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.