هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از جمال و دلربایی معشوق سخن می‌گوید و درد فراق و دلشکستگی خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند سوختن در عشق و تجرد دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۹۳۹

تو آن گلی که ز چشم و دلم چمن داری
ز آب و آینه، چون عکس، پیرهن داری

ز من مپرس که این دلشکستگی ز کجاست
ز خود بپرس که چشمان دلشکن داری

مکن به ماه من ای آفتاب همچشمی
خوش است روی تو، اما کی آن بدن داری

در آتشند مقیمان بزم او چو سپند
درآ به محفل اگر شوق سوختن داری

کلاه شعله بود آشیانه ی بلبل
چه فکر خانه در اطراف این چمن داری؟

خدا غریب مرا آفریده چون عنقا
چه مانده ای به غریبی تو چون وطن داری؟

سرت چو لاله بود خوشتر از همه اندام
به سر هوای که ای شمع انجمن داری؟

ز حرف رنگم اگر خنده آیدت چه عجب
که زعفران چو گل صبح در دهن داری

رفیق اهل تجرد نمی توانی شد
چو باد مصر اگر بوی پیرهن داری

چه گفتگو عبث ای مدعی کنی به سلیم
سخن جواب تو گوید اگر سخن داری
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.