هوش مصنوعی: شاعر از مشکلات بی‌سواری و پیاده‌روی طولانی می‌گوید. اسبش مرده و او اکنون مجبور به پیاده‌روی است که برایش دشوار است. مردم به او ترحم می‌کنند و او نیز از ضعف و ناتوانی خود می‌نالد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین غم‌انگیز و پیچیده‌ای است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۸ - بی سواری در سواد هند بودن مشکل است

بی سواری در سواد هند بودن مشکل است
اسب من مرد و دلم در اضطراب افتاده است

بس که تر دارد پیاده رفتنم، هرکس که دید
گوید این بیچاره پنداری در آب افتاده است!

دست من شد مدتی کز دامن زین کوته است
پای من عمری ست کز چشم رکاب افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷ - در باب منع بواب که اجازه ی آمدن نداد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹ - موسم عیش، طفلی و پیری ست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.