هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد و رنج عاشقانه و عرفانی سخن میگوید. شاعر از مجنونمشربان (عاشقان دیوانهوار) یاد میکند که در بیابانها با دلی چاک مانند گلهای پارهدامن رنج میکشند. او هشدار میدهد که خارهای خواهشهای دنیوی نباید دامن دل را پاره کنند و در گلشن زندگی، باید دامنها را مانند غنچه جمع کرد. همچنین، شاعر به شیرینی گفتگوی عاشقانه اشاره میکند که در بزم عشق، جانها مانند شربت در ساغر ریخته میشوند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربههای ادبی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۹
ز دست درد مجنون مشربان را در بیابانها
به دامن می رسد مانند گل چاک گریبانها
مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد
در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها
چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی
که می ریزند در بزمش به ساغر شیرهٔ جانها
به دامن می رسد مانند گل چاک گریبانها
مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد
در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها
چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی
که می ریزند در بزمش به ساغر شیرهٔ جانها
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.