۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵

می کنم در سینه پنهان آه درد آلود را
آتش ما در گره چون لاله دارد دود را

رونداده حسن شوخش خط مشک اندود را
با وجود آنکه لازم دارد آتش دود را

برگ برگ غنچه با صد ترزبانی گفته است
واشدن باشد ز پی دلهای خون آلود را

می توان در عاشقی دیدن عیار مرد کار
سوختن عیب و هنر ظاهر نماید عود را

اختیاری نیست گل را در زر افشاندن به خاک
کی پریشانی تواند گشت مانع جود را

تشنهٔ جام می ام ساقی مگر لطفت کند
سایه افکن بر سرم آن اختر مسعود را

یا علی گو تا ز فیض نام او یابد ز غیب
این غزل جویا خطاب عاقبت محمود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.