هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق، ذوق باده، و وابستگی به معشوق می‌سراید. مفاهیمی مانند عشق الهی، بندگی، و فنا در عشق نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند باده و درد عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۷۰

پیوسته ذوق باده چو خون در دل من است
گویی ز صاف و درد می آب و گل من است

از تخم عشق یار که در سینه کاشتم
برداشتن دل از دو جهان حاصل من است

افتادگی است مقصد صحرا نورد عشق
واماندگی به راه طلب منزل من است

از میل خاطری که به آن دلربا مراست
دانسته ام که خاطر او مایل من است

محراب بندگی است شهیدان عشق را
این تیغ کج که در کمر قاتل من است

بیتابی ام چو گرد زمین را به یاد داد
این طور بال و پر زدن بسمل من است

عاشق که با خود است به غربت فتاده است
از خود به هر طرف که روم منزل من است

دریا به خاک ره نفشاند گهر به مفت
این اختراع دیدهٔ دریا دل من است

آن قطره خون سوخته کز کبریای عشق
قلزم خروش آمده جویا، دل من است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.