۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۲

خون دل تا شراب احمر ماست
گردش رنگ دور ساغر ماست

خاک گردید بر شدن بفلک
شیوهٔ عجز زورآور ماست

بطپیدن زخویشتن رفتم
دل پراضطراب شهپر ماست

نامه ام نامه بر نمیخواهد
پرش رنگ ما کبوتر ماست

نگه ما شمیم گل دارد
تا هوای رخ تو در سر ماست

آسمان است اینکه در گرد است
یا غبار دل مکدر ماست

تا رگ دل گشوده مژگانت
ابر خونبار دیدهٔ تر ماست

آه ما روز و شب جهانگیر است
تیغ خورشید کی به جوهر ماست

آسمان و زمین مگو جویا
صاف مینا و درد ساغر ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.