هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و غم‌های عاشقانه خود می‌گوید. او از فراق یار، بی‌قراری دل، و اندوه شب‌های سیاه سخن می‌گوید. طبیعت نیز با او همدردی می‌کند، اما در نهایت، تنها می‌ماند و اشک می‌ریزد. شعر با تصاویر زیبا و احساسی، حالتی غمگین و عاشقانه را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۷۱

دوش آمد و به روز سیاهم نشاند و رفت
با من نبود جز دلی آنهم ستاند و رفت

بگذشت نوبهار و فزون شد جنون مرا
گل تخم خار خار تو در دل فشاند و رفت

شب را چسان به صبح رسانم کجا روم
هر چند گفتمش مرو امشب نماند و رفت

از شرم ریزش مژگانم شب فراق
ابر سیه تر آمد و دامن تکاند و رفت

پا بر زمین ممال که بر بود گوی فیض
زین عرصه هر که توسن همت جهاند و رفت

صبر آمد و زگریه فرو خوردم فشاند
چندان سرشک کاتش دل را نشاند و رفت

جویا ببین که صاف نگه را به دیدنی
از پرده های چشم و دل ما چکاند و رفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.