هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه ناشی از یادآوری چشمان مست معشوق می‌گوید. او از شب تاریک، آه دودآلود و احساس بی‌قراری خود سخن می‌گوید. با وجود مستی و زیبایی پنهان معشوق، تصویر او در ذهن شاعر زنده است. شاعر از نگاه مست و مژگان تیز معشوق می‌گوید که هوش و جان را از او ربوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و غم شدید ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۴۹

شب که یاد چشم مستش از غمم افزوده بود
آسمان پردود و آهم چون سفال دوده بود

پشت بر دیوار آهن داشتم از فیض صبر
همچو جوهر تا دلم در پیچ و تاب آسوده بود

در نقاب شرم از بس حسن مستوری نهان
چهرهٔ تصویر او هم از حیا نگشوده بود

عالمی را گرچه شب بر خاک بیهوشی فکند
همچنان پیمانهٔ چشم تو ناپیموده بود

گردشی در خواب مستی داشت امشب چشم یار
چون سحر شد دیدم الماس نگه را سوده بود

ناز چشمش زان نگاه مست و مژگان خدنگ
هوشم از سر نقد جان جویا ز تن بربوده بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.