۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۷

بگو به پیرمغان که شبها به روی میخواره درنبندد
که هر که بهر شکست دلها کمر ببندد، کمر نبندد

شب فراقت سر تو گردم به گرد خاطر مگرد چندین
حذر که آهم چو نخل شعله بری به غیر از شرر نبندد

زبخت واژون و جوش گریه ز طالع دون و فرط زاری
هجوم اشکم شب وصالت عجب که راه نبندد

به ترک دنیا مگر توانی ز رنج مردن نجات یابی
کسی که در شد به کنج عزلت کمر به قصد سفر نبندد

به آب و تاب گل جمالت به حسن رخسار و عقد دندان
هوا نگرید چون نخندد سمن نروید گهر نبندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.